خلاصه ماشینی:
"این امر در نظر اول ممکن است عجیب آید،زیرا که دهقانان بطور مشخص طبقه تحت تسلطی هستند و توسط آریستو کراسی مورد استثمار قرار میگیرند ولی هنوز آموزش و پرورش آنها کم است،تحول اندکی یافتهاند،آگاهی در آنها زیاد نیست و غالبا توسط روحانیونی قالببندی میشوند که به اشراف بسیار وفا دارند.
از سوی دیگر،بورژوازی بشکرانه قدرت مادی که استثمار اقتصادی کارگران بدان بخشیده است کلیه وسائل لازم را برای بیاثر کردن آزادی و برابری در اختیار دراد،بدین سان انتخابات آزاد امری تخیلی است،زیرا که سرمایهداران،انحصار عملی مطبوعات و تبلیغات را که پیروزی نامزدهای بورژوازی را تضمین کند،در اختیار دارند،و در عین حال گروههای منفعت،نمایندگان مجلس و وزراء را آلت دست خود میسازند و اینان در برابر تصمیمات این گروهها قد خم میکنند.
برعکس،در کشورهائی که محافظهکاران در این موقع ضعیف شده بودند و نظام آزاد منشی بمقیاس وسیع توسعه یافته بود و آریستو کراسی نفوذ خود را از دست داده بود،آزادمنشان بسوی نزدیکی با محافظهکاران و همگامی علیه سوسیالیستها گرایش داشتند.
تعارض میان سوسیالیسم و سرمایهداری دیگر تعارضی با رژیم نیست بلکه تعارضی در رژیم شده است(رجوع شود بصفحه 382)، در حال حاضر عواملی اساسی در رژیم غربی وجود دارد که سوسیالیستها بهیچ قیمتی نمیخواهند در هم کوبند و بسیاری از کمونیستها نیز بآن میپیوندند:ساخت دمکراتیک،چند گانگی احزاب و آزادیهای اجتماعی.
ژاکوبنها زیر فشار عوامل بسود استقرار یک رژیم بسیار پیشرفتهای نسبت به جامعه زنان خود میبایستی متوسل به ترور شوند تا آن رژیم را نگهدارند:آزادمنشان میانه رو دست رد بسینه این روشها مینهادند و از همکاری با آنهائیکه بکارشان گرفته بودند اباء داشتند برخی از محافظهکاران برای انتقامجوئی از ترور سرخ به نوبه خود ترور سفید را دامن زدند که خود میانهروهای طرفدار آنانرا بهمان ترتیب از آنها دور کرد."