خلاصه ماشینی:
"(به تصویر صفحه مراجعه شود) آغاز کهتری ادبیات شکستدر نمایشنامههای چوب به دستهای ورزیل و چهار صندوق ایثار ابومحبوب به نظر میرسد شکوه و شکایت دست کم از قرن ششم1به این سو،پای ثابت ادبیات ایران بوده است، اما به هیچ روی نباید این عبارت را به نحوی تعمیم داد که انگار خود این جلمه شکوهای است به یکی از خصال ادب فارسی،زیرا بیشکر این خصلت یک از هزار است و اغلب توانسته آثار پرمایهای به بار آورد.
اما در واقع جامعه تصویر شده در چوب به دستهای ورزیل یک جامعه فلاحتی کمال یافته هم نیست،بلکه ساعدی در آنجامعهای بیدولت را تصویر میکند که همه چیزش جنبه تقلیدی دارد،افراد اینجامعه تلاش میکنند با اندیشیدن و مشورت،راه نجاتی برای مشکل خود بیابند،اما غایت اندیشه آنان،تقلید است.
بنابراین شاید بتوان در این اثر ویژه این نگرش را یکی دیگر از نشانههای تاثیر چوب به دستهای ورزیل بر چهارصندوق پنداشت،اما بیضایی هرگز متاثر دست و پا بسته نیست،بلکه به نظر میرسد الگوی قصه ساعدی را مناسب بیان اندیشههای خود یافته است.
به نظر میرسد شروع این زنجیره یکی از مهمترین (و نه بهترین)نمایشنامههای فارسی،همین چهار صندوق باشد،اما در واقع باید آن را میراث چوب به دستهای ورزیل به شمار آورد،اثری که تاکنون در ادبیات نمایشی ما پا برجا مانده و بدون دغدغهء سوابقش،همچون یک الگوی کلاسی نمایشنامهنویسی عمل میکند.
برای مثال،زرد و سبز را در چهار صندوق،به ترتیب با اسدالله و عبد الله در چوب به دستهای ورزیل مقایسه کنید،مقایسهء مترسک با شکارچیها که جای خود دارد،زیرا عیان است در هر دو نمایشنامه نقش ساختاری مستبدانی را ایفا میکنند که مردم آنها را فراخواندهاند و بعد نمیدانند چگونه از شرشان رهایی یابند."