چکیده:
شاید روزی که عنصر المعالی قلم به دست گرفت و درصدد نوشتن نصایح و آموزش راه و رسم زندگی و امیری به پسرش برآمد،فکر نمیکرد که این پند و اندرزنامهی او در تاریخ ادبیات ایران از نظر ارزش ادبی و تعلیمی یکتا و ممتاز شود.این کتاب علاوه بر تعلیم و آموزش،که جزء مجموعه آثار ادبیات تعلیمی قرار میگیرد، جلوههای تمدن اسلامی را هم در خود گرد آورده است؛همچنین ویژگیهای خاص ادبی در زمینههای سبک،نگارش،کاربرد واژگان و اصطلاحات خاص و نیز کاربرد زیاد ارسال المثل، به کتاب ارزش خاصی بخشیده است. برخی از ضرب المثلهای رایج در زبان فارسی، زیشه در مطالب پندآموز همین کتاب دارد.
خلاصه ماشینی:
"همهی اینها دلیل بر این است که وی از اشتغالات سلطنتی و ممکلتداری فارغ بود ولی باتوجه به قراینی که در قابوسنامه موجود است،عنصر المعالی در گرگان و طبرستان حکومتی محدود داشته ولی بهلحاظ توسعهی آل باوند در شمال ایران و استقرار حکومت سلجوقیان در ایران،دیگر برای او و فرزندش گیلانشاه سلطنت و حکومتی آنچنانکه سایر خاندانش از آن برخوردار بودهاند،باقی نمانده بوده است.
در مدتی که از گسترش زبان فارسی میگذرد،هرگز سابقه نداشته است که پادشاه یا امیری بهچنان درجهای از دانش و فرزانگی رسیده باشد که شاهکاری چنین خلق کرده و به فرهنگ و تمدن ایران اسلامی تقدیم نموده باشد که در آن همهی علوم و فنون و معارف و آداب و عادات و عقاید نیک عصر خویش را به بهترین صورت ممکن به آیندگان تعلیم داده باشد.
در این که عنصر المعالی در چه سالی کتاب را به پایان برده و چه زمانی در گذشته است،اختلافنظر وجود دارد ولی آغاز نوشتن کتاب سال 574 است؛زیرا نویسنده در پایان کتاب چنین آورده:«بدان ای پسر که هرچه عادت من بود و از هر هنر و پیشهای که میدانستم کتابی کردم در چهل و چهار باب.
شاعران و نویسندگان بعداز عنصر المعالی از کتاب او استفاده کرده و منشأ برخی از سخنان و مثلهایی که در متون خود به نظم و نثر کشیدهاند،به کتاب قابوسنامه میرسد.
در خاندان زیار چهار تن از اینگونه القاب داشتند:نخست قابوس که شمس المعالی لقب داشت،دوم پسرش،منوچهر که فلک المعالی لقب گرفت،سوم مؤلف همین کتاب کیکاووس بن اسکندر که عنصر المعالی لقب داشته و چهارم با کالیجار انوشیروان که شرف المعالی لقب داشته است."