چکیده:
کمالالدین حسین واعظ کاشفی، یکی از برجستهترین فرهنگمردان سده نهم ق/پانزدهم م و از نمایندگان جریانهای فکری -
فرهنگی عصر خود به شمار میآید. بررسی شخصیت و زندگی او مخصوصا از چند جهت اهمیت دارد. او که در هرات سنینشین
زندگی میکرد، دارای گرایشهای شیعی بسیار پررنگ بود و از پرکارترین نویسندگان روزگار خود به شمار میآمد و از شناختهترین
واعظان زمان خود بود. او به عنوان عالمی مفسر، منجم و ریاضیدان نیز شناخته میشد. با وجود این، زندگیاش چندان مورد توجه
مورخان قرار نگرفته است. این نوشتار کوتاه میکوشد تا درباره آگاهیهای پراکنده موجود از زندگی او پرسشهایی را مطرح کند و در حد
توان بر این آگاهیها بیفزاید.
خلاصه ماشینی:
"از سخنان فخرالدین علی که خود از سالکان و معتقدان طریقت نقشبندیه و قطب آن خواجه ناصرالدین عبیدالله احرار بود، چنین برمیآید که پدرش ارادت جامی را پذیرفته و در جرگه معتقدان وی در آمده بود، چرا که حسین واعظ در همان دیدار به جامی گفته بود: «حالا که ایشان [کاشغری] نقل کردهاند و به جای ایشان شمایید، اگر به طریق اشارت فرمایید غایت بندهنوازی باشد»(همان، 1/253).
بدینگونه، علیشیرنوایی قصد دارد چنین بنماید که حسین واعظ در 876ق، یعنی چند سال بعد از قدرت یافتن حسین بایقرا به هرات عزیمت کرده است، در صورتی که چنین نیست و کاشفی سالها پیش از آن، در زمانی که رقیب سیاسی حسین بایقرا، ابوسعید میرزا، هرات را در در اختیار داشت، بدان شهر در آمده بود.
با وجود این گزارشها، واعظ کاشفی در مقدمه اخلاق محسنی آورده که او به همراه شاهزاده ابوالمحسن میرزا در هرات به خدمت سلطان حسین بایقرا رسیده است (4-5).
آمدن ابوالمحسن میرزا به دربار هرات و به نزد سلطان حسین بایقرا میتواند به معنی پایان یافتن شورش باشد؛ در این صورت چگونه میتوان سال 900 - 904 را زمان نگاشته شدن کتاب اخلاق محسنی دانست، در حالی که شورش مرو در سال 904 آغاز شدهاست و چند سال نیز طول کشیده است.
بویژه اگر توجه کنیم که حسین واعظ در حالی اخلاق محسنی را که در بردارنده آداب و شرایط سلطنت است، برای شاهزاده ابوالمحسن میرزا تألیف کرد که سلطان حسین بایقرا زنده بود و در هرات سلطنت میکرد و این کار او نمیتوانست چندان خوشایند دربار بودهباشد."