خلاصه ماشینی:
"نوشتار حاضر ضمن پرداختن به مفهوم امنیت و تحول و دگرگونی عمیق آن طی سالهای اخیر-بهویژه پس از پایان جنگ سرد-درپی آن است که با تبیین نمودهای این تغییر،اثر عوامل داخلی تأمین کننده امنیت از جمله جایگاه توان سیاسی حکومتها و اتخاذ رویه نوسازی و توسعه در کشورهای جهان سوم بر فرآیند امنیت ملی را مورد بحث و بررسی قرار دهد.
البته این نکته را در توجه کشورها-بهویژه کشورهای جهان سوم-به راهبرد نظامی جهت تضمین امنیت ملی خود باید درنظر داشت که موقعیت جغرافیایی و ژئوپلتیکی آنها تأثیر قاطعی در تعیین این خط مشی داشته است،طبیعی است کشوری مثل ایران قبل از انقلاب که در همسایگی ابرقدرت قدرتمند و با ایدئولوژی مارکسیستی که به کشورهای منطقه خلیج فارس همچون حلقههای ضعیف سرمایهداری مینگریست،قرار گرفته است گمان کند که به منظور مصون ماندن از تعرض احتمالی، خرید و انباشت تسلیحات راهگشا خواهد بود.
گرچه هزینههای صنعتی شدن همواره زیاد و قابل توجه است ولی رژیمهای سیاسی عهدهدار اجرای این روند،با پرسشهای اساسی و جدی در این راه روبرو هستند از جمله اینکه کدامیک از طبقات اجتماعی متحمل این هزینهها گشته و کدامیک از طبقات از دستاوردهای آن بهرهمند میگردد؟و سؤال جدیتر آنکه آیا تحقق این روند به اعمال خشونت نیاز دارد یا خیر و در صورت وقوع آن امنیت جامعه تا چه اندازه حفظ میگردد؟ بهطور کلی از آنجا که غالبا در روند نوسازی،طبقات بالای زمیندار حفظ میشوند و املاکشان دستنخورده باقی میماند،پس مازاد لازم برای سرمایهگذاری باید از منابع دیگری تأمین شود."