چکیده:
با پایان عصر انقلابهای کلاسیک و آغاز قرن جدید، شاهد برپایی و پیروزی انقلابهایی هستیم که به رنگی یا مخملی شهرت یافتهاند. مقاله حاضر، ضمن بازنمایی ویژگیهای عام و مشترک انقلاب رنگی در جوامع دستخوش این دگرگونی، از طریق مطالعه موردی یوگسلاوی، به تحلیل شرایط امکان و امتناع آن در جامعه ایرانی میپردازد. برای این منظور، نویسنده، ساختار سیاسی نظام جمهوری اسلامی و شیوههای عمل آن در محیط اجتماعی را تحلیل میکند و در عین حال، ساختار اجتماعی ایران و شیوههای کنش جمعی در جامعه ایرانی را مورد بررسی قرار میدهد. مطابق تخمین نویسنده، ممکن است به دلیل وجود برخی شرایط امکان در جامعه و نظام سیاسی، شاهد برپایی برخی جنبشهای اجتماعی باشیم که هدف آنها تغییر جمهوری اسلامی از طریق نوعی انقلاب رنگی است، اما در مقابل، وجود برخی شرایط امتناع در سطح نظام سیاسی و همچنین جامعه ایرانی، پیروزی این انقلاب را ناممکن و تحقق اهداف آن را ممتنع میکند.
linked to the heterogeneous political identities of the two sides. In this way، the role ofIsraelas an apprehensive variable is very important، because، neither the Islamic Republic of Iran is ready to acceptIsraelas an actor in the region، nor theUScan be indifferent towards the threats and pressures ofIranagainst its long life ally،Israel. It is specially the case due to the Jewish society in theUSas the main important lobby group in the country which is completely effective on decision making in the field of foreign policy including the US Middle East policy. Nowadays، theUSaccusations againstIran، including preventing the peace process in the Middle East، acquiring weapons of mass destruction، harboring terrorism and breach of human rights and democracy are strongly linked with security ofIsrael. Therefore، although a limited cooperation betweenIranand theUSis possible at the tactical level، but as long as the current interaction between theUSandIsraelgoes on، normalization of theIran–USrelations would be impossible.
خلاصه ماشینی:
برای این منظور،نویسنده،ساختار سیاسی نظام جمهوری اسلامی وشیوههای عمل آن در محیط اجتماعی را تحلیل میکند و در عین حال،ساختاراجتماعی ایران و شیوههای کنش جمعی در جامعه ایرانی را مورد بررسی قرار میدهد.
مطابق تخمین نویسنده،ممکن است به دلیل وجود برخی شرایط امکان در جامعه ونظام سیاسی،شاهد برپایی برخی جنبشهای اجتماعی باشیم که هدف آنها تغییرجمهوری اسلامی از طریق نوعی انقلاب رنگی است،اما در مقابل،وجود برخیشرایط امتناع در سطح نظام سیاسی و همچنین جامعه ایرانی،پیروزی این انقلاب راناممکن و تحقق اهداف آن را ممتنع میکند.
در این چارچوب،شرایط امکان را میتوان درمواردی چون نظام انتخاباتی جمهوری اسلامی،جامعه مدنی نسبتا رشدیافته،انگیزه جدیایالات متحده و اپوزیسیون جمهوری اسلامی برای سرمایهگذاری در این پروژه و همخوانیشیوههای کنش جمعی در جامعه ایرانی با شیوههای عمل جنبشهای اجتماعی نوین،خلاصهکرد.
بر این اساس،وجود برخیساختارهای فراانتخاباتی،هژمونی گفتمانی جمهوری اسلامی در برابر گفتمانهای رقیب،روحبیگانهستیزی موجود در میان قاطبه مردم ایران و مقابله با جنبشهای اعتراضی از طریق ایجادپادجنبشهای اجتماعی از سوی جمهوری اسلامی،بیانگر شرایط امتناع اینگونه تغییر رژیم درفضای سیاسی-اجتماعی ایران کنونی است.
به بیان بهتر،ممکن است به دلیل وجود برخی شرایط امکان در سطح جامعه و نظامسیاسی،شاهد برپایی برخی جنبشهای اجتماعی باشیم که هدف آنها تغییر جمهوری اسلامیاز طریق نوعی انقلاب رنگی است؛اما در مقابل،وجود برخی شرایط امتناع در سطح نظامسیاسی و همچنین جامعه ایرانی،پیروزی این انقلاب را ناممکن و تحقق اهداف آن را ممتنعمیکند.
»19 بر این اساس،راهبردی که به جای تحریم تجویز میشود،برگزاری نوعی انتخابات موازیدر چارچوب نظام انتخاباتی جمهوری اسلامی است که،به زعم مخالفین،میتواند در نهایت،راه را برای برآمدن انقلاب رنگی و پیروزی آن هموار کند.