چکیده:
طی سده های اخیر، جلوه های تازه ای از مفهوم انحطاط در کانون گفتگوهای اندیشمندان و سیاستمداران دول اسلامی ایجاد شده است. در واقع؛ بی ثمر بودن تلاشهای نظری و عملی مسلمانان در حل پروژه انحطاط و ممانعتهای آشکار و پنهان استعمارگران در توسعه کشورهای مسلمان، بر اهمیت موضوع انحطاط افزوده است. همچنین، اختلافات دامنه داری بر سر راههای برون رفت از انحطاط در جهان اسلام وجود دارد! ریشه این اختلافات می تواند بسیار باشد که یکی از آنها و شاید مهم ترین آنها، ابهام در مفهوم انحطاط است؛ موضوعی که تاکنون مورد معارضه جدی قرار نگرفته است. مقاله حاضر با مراجعه به چند اثر مکتوب در اندیشه سیاسی مسلمانان و ایرانیان، در پی پاسخ به این سوال است که: انحطاط چه مفهومی در اندیشه سیاسی اندیشمندان مسلمانی چون: ابن خلدون و سید جواد طباطبایی دارد
.هدف: ارائه تعریفی در باب انحطاط به گونه ای که راه برای بررسی علل، فرایند و نتایج آن فراهم شود.
روش: در نیل به این هدف، کندوکاو در آرای دو اندیشمند مسلمان مذکور درباره انحطاط، تمدن، تجدد و مقایسه آرای آنان است.
یافته: اثبات ناتوانی یا بی توجهی آن دو اندیشمند در تعریف مفهوم انحطاط و ارائه تعریفی در این باب، یافته های به دست آمده است.
Islamic political scientists and islamic countries politicians have discussed the concept of "decadence" during resent centuries. In other words، muslims unsuccessful theoretical and practical struggles and problems made by western colonialist countries against development in muslim world highlight the importance of the concept of decadence and make it as the most important problem in islamic world .There are also many differences in ideas about exiting ways among muslims and the foundation of differences exists in ambiguity about the meaning of concept. The present study attempts to answer a series of questions such as the meaning of decadence among muslim political scholars such as Ibn-Khaldun and Tabatabaee. The aim of the research is to find a definition and analyzing the causes، process and results .The method of the research is to study the ideas of Ibn-Khaldun and Tabatabaee about decadence، civilization and comparison between the thoughts of Ibn-Khaldun and Tabatabaee.The result of the study shows that they both have failed to find a relevant definition.
خلاصه ماشینی:
همچنین،اختلافات دامنهداری بر سر راههای برونرفت از انحطاط در جهان اسلام وجود دارد!ریشۀ این اختلافات میتواند بسیار باشد که یکی از آنها و شاید مهمترین آنها،ابهام در مفهوم انحطاط است؛موضوعی که تاکنون مورد معارضۀ جدی قرار نگرفته است.
مقالۀ حاضر با مراجعه به چند اثر مکتوب در اندیشۀ سیاسی مسلمانان و ایرانیان،در پی پاسخ به این سؤال است:انحطاط چه مفهومی در اندیشه سیاسی اندیشمندان مسلمانی چون:ابنخلدون و سید جواد طباطبایی دارد.
com مقدمه این مقاله برای ارائه پاسخ به سؤال اصلی،سازماندهی ویژهای را برگزیده که در آن با وجود کاوش در آرای دو اندیشمند قدیم(ابنخلدون)و جدید(طباطبایی)مسلمان،برای دستیابی به چیستی مفهوم انحطاط،از ارائۀ بخشی دربارۀ چیستی مفاهیم که در همۀ مقالات علمی لازم و ضروری است،اجتناب کرده؛به این دلیل که موضوع مقاله،یافتن چیستی مفهوم انحطاط است.
پس از کاویدن آرای این دو اندیشمند در باب انحطاط،تلاشی برای شفافیت مفهوم انحطاط از دو واژۀ متضاد آن؛یعنی تمدن در نگاه ابنخلدون و تجدد در دیدگاه طباطبایی صورت گرفته است.
کوشش نادرشاه فقط ناشی از ارادۀ سیاسی و منافعگذاری فرمانروایی او بود و ازاینرو،در خارج و داخل مرزهای ایران،نه اینکه با استقبال مواجه نشد،بلکه مخالفتهایی را برانگیخت و چالشهای جهان اسلامی و درون ایرانی را تشدید کرد که نتیجۀ آن،به هدر رفتن پتانسیلهای درون کشوری برای بازسازی تمدن به انحطاط رفتۀ ایرانی بوده است.
ولی بههرحال، انحطاطی در پی آن روی داده که این انحطاط،انحطاط کامل نبود،بلکه انحطاط زاینده بود؛چون تباهی کامل را به همراه نیاورد،به دلیل آنکه پس از آن،فرهنگ ایرانی با وجود تأثیرپذیریهای فراوان از فرهنگ عرب،بر آن نیز تأثیر گذاشت و در نتیجه،تداوم یافت و این همان مفهوم تداوم فرهنگی ایرانی است که انحطاط زاینده را در درون خویش دارد.