چکیده:
فی خانوارهای ایرانی،کالای ضروری به حساب میآید.همچنین کشش تابع تقاضا نسبت به مخارج بهداشتی و تورم بهترتیب 0/1 و 0/23 محاسبه شده که بر کم کشش بودن تقاضای بیمه درمان تکمیلی نسبت به ایندو متغیر دلالت میکند.در واقع افزایش درآمد خانوارها تقش اساسیتری در گسترش بیمههای درمان تکمیلی داشته است.
خلاصه ماشینی:
"در بحث بیمه درمان مکمل،باتوجه به نبود مرز مشخص بین این شاخه از بیمه و بیمه درمان پایه بهطوریکه بتوان آنها را از یکدیگر متمایز نمود و عدم شفافیت بسته خدمتی مکمل و از سویی،کیفیت نامناسب خدمات و عدم سازماندهی آنها در قالب بستههای خدمات بیمه درمان مکمل،خدمات ارائهشده از مطلوبیت لازم برخوردار نیستند؛علاوه بر این ضرر و زیان قراردادهای بیمه مکمل درمان باعث شده که شرکتهای بیمهای از صدور این بیمهنامهها اکراه داشته باشند؛بهطور مثال در سالهای 5831 و 6831 ضریب خسارت رشته بیمه درمان بهترتیب برابر با 56/61 درصد و 37/69 درصد بوده است(گزارش آماری عملکرد صنعت بیمه کشور،7831-9731).
برای جمعآوری دادههای مربوط به تقاضای بیمه درمان مکمل از میزان حق بیمههای دریافتی این بیمهنامهها در کل صنعت بیمه،اعم از حق بیمههای دریافتی توسط شرکتهای بیمه دولتی و غیردولتی در استانهای کشور استفاده شده است.
مقادیر انحراف عرض از مبدأ استانهای کشور در مدل اثرات ثابت (به تصویر صفحه مراجعه شود) -ضریب درآمد سرانه باتوجه به اینکه تابع تقاضا نخست به فرم یک تابع کاب-داگلاس بوده و سپس بهصورت لگاریتمی تخمین زده شده است،ضرایب متغیرها کشش تابع تقاضا نسبت به آن متغیرها را نشان میدهد.
بنابراین کشش درآمدی تابع تقاضای بیمه درمان 0/38 بهدست آمده است که نشان میدهد در صورت افزایش یک درصدی درآمد خانوار به شرط ثابت بودن سایر شرایط،تقاضا برای بیمه درمان 0/38 درصد افزایش مییابد؛بنابراین بیمه درمان مکمل در سبد مصرفی،کالای ضروری محسوب میگردد.
6. نتیجهگیری و ارائه پیشنهادات در این مقاله به منظور بررسی عوامل مؤثر بر تقاضای بیمه درمان تکمیلی از مدل رگرسیونی پانل دیتا و الگوی ثابت استفاده شده است؛بر این اساس درآمد سرانه، مخارج بهداشتی سرانه و نرخ تورم بهعنوان مهمترین عوامل مؤثر بر تقاضا شناخته شدهاند،کشش تقاضا نسبت به تمامی این متغیرها کوچکتر از واحد برآورد شده است."