چکیده:
یکی از مباحث مهم در فلسفه ی افلاطون، مساله ی بقا و خلود نفس است. افلاطون از طرفداران نظریه ی اصالت روح است که در مقابل مادی مذهبان و نیز قائلان به شبه پدیدارانگاری نفس قرار می گیرد. افلاطون درباره ی بقا و خلود نفس، استدلال های متعددی اقامه می کند. در آثار متفکران اسلامی نیز درباره ی بقا و جاودانگی نفس، ادله ی گوناگونی ارائه شده است. این نوشتار به منظور مقایسه میان ادله ی افلاطون در این باره و استدلال هایی که از سوی متفکران مسلمان عنوان می شود سامان می گیرد، تا از این ره گذر، تاثیرپذیری یا تاثیرناپذیری متفکران اسلامی از افلاطون در این باره روشن شود.
The doctrine of the immortality of the soul is one of the major and the most important theories in Platonism. Plato was an uncompromising spiritualist، neither materialist nor epiphenomenalist. He adduced several arguments for the immortality of the soul. Also in the works of Muslim thinkers we find arguments for the continuance and immortality of the soul. This paper attempts to compare Plato's arguments with Islamic thinkers' arguments، to clarify degree of Plato's influence on Islamic thinkers.
خلاصه ماشینی:
"اکنون با توجه به نظریهی طبیعت سه جزیی بودن نفس،این پرسش اساسی مطرحمیشود:زمانی که افلاطون بقای نفس را اثبات میکند،آیا نظر به هرسه جزء نفس دارد یافقط جزء یا اجزای خاصی را مد نظر قرار میدهد؟ برای پاسخ به این پرسش،توجه به این نکته ضروری است که از واژهی«جزء»دراینجا میبایست معنای مجازیاش مد نظر باشد،زیرا در غیر این صورت،با تجرد نفس،کهافلاطون مدعی آن است،ناسازگار است.
دربارهی آن،اشکال می شود که چیزی بیش از این را که نفس پیش ازاتحاد با بدن وجود داشته است اثبات نمیکند و ثابت نمیکند که بعد از مرگ بدن نیز باقیمیماند.
به علاوه،اگر نفس صورت داشت،صورتش نیز مانند خود نفس،به بقای علت تامهاش باقی بود و نمیتوان فرض کرد کهصورت نفس نیز صورتی داشته باشد که با فساد آن فاسد شود و آن نیز با فساد صورتش،تابینهایت؛زیرا این فرض مستلزم تسلسل محال است.
1. مقایسه:با توجه به استدلالهایی که افلاطون دربارهی خلود نفس اقامهمیکند،به نظر میرسد اشتراک و تشابهی میان این استدلال و هیچیک از آن ادله وجودندارد.
&%04120IDAG041G% نتیجهگیری در این نوشتار،با طرح ادلهی افلاطون در باب بقا و خلود نفس و نیز استدلالهایی کهاز سوی متفکران مسلمان اقامه شده است،به مقایسه میان این ادله پرداختیم،تا از اینرهگذر،تأثیرپذیری یا تأثیرناپذیری متفکران اسلامی از افلاطون در این باره روشن شود.
با توجه بهمطالبی که ارائه شد،به معنای مشترکی از نفس،نزد افلاطون و متفکران اسلامی رهنمونشدیم؛نفس به مثابهی امری متفاوت و متمایز از بدن جسمانی،نامریی و روحانی،که بربدن حاکم است و خصوصیات مشترک دیگری از این قبیل."