چکیده:
مقاله حاضر در پی یافتن پاسخ این سؤال است که چه نسبتی میان گفتمان پستمدرنیسم و انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن وجود دارد؟فرضیه مقاله این است که دو گفتمان مذکور با منطق و روشهای مختلف،مبانی و مفروضات فراروایت توسعه و نوسازی مدرن را به چالش کشیدهاند و این اشتراک در نقد و به چالش کشیدن الگوی توسعه مدرن،موجب همپوشی دو گفتمان مذکور گردیده است. باید به این نکته توجه داشت که مقاله حاضر در پی این همانی کردن میان انقلاب اسلامی و پست مدرنیسم نیست،بلکه هدف نوشتار حاضر بررسی انتقادات دو گفتمان پست مدرنیسم و انقلاب اسلامی به دشمنی مشترک به نام مدرنیته و بهطور دقیقتر الگوی توسعه مدرن است.
The current article tries to find an answer to this question: what relation is there between post-modernism discourse and Islamic revolution and the system which is born out of it? The hypothesis here is that both discourse with their exclusive reasoning and methods have challenged foundations and assumptions of modern development and renovation. The similarity in criticism and challenging the modern development model has caused these two discourse overlap. It should be taken into account that this article is not about to declare Islamic revolution and postmodernism as the same but the purpose of this article is to study the criticisms these two discourses have of the same enemy called modernism and more specifically modern development model.
خلاصه ماشینی:
بنیادهای تئوریک الگوی توسعه و نوسازی مدرن همانطور که قبلا نیز ذکر شد،ابتنای این نوشتار بر بررسی انتقادات و چالشهای مشترک دو گفتمان پستمدرنیسم و انقلاب اسلامی از الگوی توسعه به سبک غربی و به عبارت دیگر، نفی فراروایت توسعه مدرن استوار است.
مسئله قابل تأمل این است که چگونه گفتمان دینی انقلاب اسلامی به جنگ الگوهای نظری توسعهء غرب رفته و با شرایط و ویژگیهای خاص خود،مبانی نظریات توسعه و نوسازی به سبک غربی،همچون سکولاریسم، توسعه تکخطی،بیتوجهی به ارزشها و سنتها و...
هویت برآمده از فراگفتمان انقلاب اسلامی،قبل از هرچیز مدرنیته موجود یا به تعبیری مظاهر مدرنیزاسیون در ایران را دگرهویتی خود تعریف کرد و گفتمان پهلوی را بیش از آنکه معلول عملکرد نخبگان نظام سیاسی بداند،دستاورد مداخلات و منافع قدرتهای بزرگ غربی و در رأس آنها آمریکا میدانست.
(همان:121) در کلام آیت الله خمینی قدس سره،دشمنی با آمریکا با تأکید بر استقلال،لزوم رهایی از وابستگی به غرب و غربزدگی و حتی نفس اصالت تمدن غربی و همچنین برجسته شدن ابعاد جهانی اسلام سیاسی ایرانی همراه بودو(حسینیزاده،6831:613) دشمنی با آمریکا و غربستیزی را میتوان در سخنان امام خمینی قدس سره در این دوره جستجو کرد: ای غربزدهها،ای اجنبیزادهها،ای انسانهای میانتهی،ای انسانهای بیمحتوا،به خود آیید؛همه چیزتان را غربی نکنید.
اما در واکنش به این طرز تلقی،گفتمان انقلاب اسلامی از یکسو با واکنش به توسعه و نوسازی پهلوی که متأثر از الگوهای غربی بود و از سوی دیگر،با شکل دادن به نظام دینی جمهوری اسلامی،به جنگ نظریات توسعه مدرن رفته و اثبات کرده است که میتوان در مسیر توسعه،همچنان الگوهای دینی و اعتقادی را حفظ کرد و باتوجه به این الگوها به حیات سیاسی-اجتماعی خویش ادامه داد.