چکیده:
یکی از عوامل شکست ارتش پهلوی، ماهیت و وضعیت انقلابیان بود که در نحوه برخورد و مبارزه آنها با رژیم شاه متبلور شد. به نظر نویسنده، رهبران انقلابی با استفاده از سردرگمی ارتش در جریان انقلاب و با بیان های خویش، زمینه را برای جذب و پیوستن ارتش به انقلابی آن فراهم ساختند. روابط دیپلماتیک بین سران ارتش و انقلابی آن نیز منجر به تغییر گفتمان در زمینه حل بحران شد و سران ارتش و فرماندهان را به صورت روانی متقاعد کرد که راه حل بحران از طریق گفتمان سیاسی است، نه گفتمان نظامی. فرهنگ شهادت و روحیه شهادت طلبی نیز، استفاد از راه کار کشتار را در دراز مدت ناکارآمد ساخت و مراسم چهلم و عزاداری (ناشی از کشته شدن هر یک از انقلابیان)، بسیج سیاسی را در سطح وسیع تری ممکن ساخت و آن را به سایر شهرها تسری داد. لذا سران ارتش و فرماندهان رژیم شاه با آگاهی از این امر، کشتار بیشتر را محدود کردند.
The author believes leaders of the revolution, using the confusion of the army during the revolution and by their speeches, paved the way for the army to join people.Diplomatic ties between army commanders and revolutionary figures also changed the discourse of crisis resolution psychologically convincing the army commanders that the crisiscan only be resolved through political discourse not through military violence.Martyrdom culture and martyrdom-seeking mentality rendered murders ineffective. Mourning ceremonies and 40th day (after death) ceremonies for each revolutionary person enabled political mobilization on a broader scale spreading it to other cities. Knowing this fact, army commanders restricted further bloodshed.
خلاصه ماشینی:
روابط دیپلماتیک بین سرانارتش و انقلابیان نیز منجر به تغییر گفتمان در زمینه حل بحرانشد و سران ارتش و فرماندهان را بهصورت روانی متقاعد کرد کهراه حل بحران از طریق گفتمان سیاسی است،نه گفتمان نظامی.
به نظر ما،آخرین مسئله لاینحل و بیپاسخ در موضوع انقلاب ایران،در رابطه باعدم سرکوب انقلابیان توسط رژیم شاه است.
(برای اطلاع بیشتر مراجعه کنید به هالیدی،1358:259 و 255) باحث نظری و ادبیات تحقیق شکست یا ناتوانی ارتش و دستگاه مربوطه در سرکوب مخالفان،بیشتر مسئله اجتماعی-سیاسی است تا یک مسئله کاملا نظامی.
در مورد علل ناتوانی ارتش شاه در سرکوب انقلاب ایران(در رابطه با ماهیت انقلابیان)نیز پژوهشی2مستقل انجام نشده است.
3. فرهنگ مقاومت انقلابیان:این متغیر که از اندیشههای فوران(فوران،1997)به نظریههای انقلاب راه یافته و بهعنوان فرهنگ مقاومت مطرح میشود را به روحیهشهادتطلبی تقلیل دادهایم که نشانگر اشتیاق مردم برای شهادت بعد از کشتار اولیه است.
(استمپل،1377:240) این مشکل در تحلیل مذاکرات فرماندهان ارتش نیز طرح شده است.
(همان:48) وقایع عینی نشان میدهد که رژیم شاه و دستگاه سرکوب در این دوره(19 دی1356 تا 22 بهمن 1357)تنها در یک مورد توانستند،مبارزه مسلحانه را سرکوب کنند که(1).
(همان:59) حال با توجه به دادههای مذکور میتوانیم،این مدل را استنتاج کنیم: (به تصویر صفحه مراجعه شود) رهنگ شهادت و روحیه شهادتطلبی آزمون فرضیه سوم:این فرضیه مدعی است که دستگاه سرکوب از کشتار زیادتر به دلیلوسیعتر شدن قیام و کشتار زیادتر از مرحله اولیه،اجتناب میکرد.
هرچند که مبارزه مسلحانه درانقلاب ایران کمتر تأثیر داشت،ولی دستگاه سرکوب در برخورد با این شیوه موفق نبود.