چکیده:
تعامل دانشها با یکدیگر، زمینه تولید علوم بینرشتهای و مسئلههای ذوابعاد شده است که در فلسفه علوم مختلف به بررسی آنها پرداخته میشود. معرفتشناسی یکی از بنیادیترین دانشهاست که پیش از بررسی مسایل علوم مختلف به آن نیازمندیم؛ اما گاهی پیوند خاصی بین مسایل معرفتشناسی و دانشهای دیگر برقرار میشود که اخلاق باور، بیانگر یکی از آنهاست. در قرن نوزدهم، ویلیام کلیفورد این ایده را مطرح کرد که اعتقاد ورزیدن بدون فراهم آوردن قرائن و شواهد کافی به سود آن، امری خطا و اخلاقا نادرست است. او این مسئله را طی مقالهای منتشر نمود و تحولی در معرفتشناسی معاصر ایجاد کرد. رهیافت وی، بایستههای معرفتی را صبغه اخلاقی میدهد که این پژوهش به بررسی مهمترین پایهها و نقدهای آن میپردازد.
The interaction of sciences has led to interdisciplinary sciences and to new problems dealt with in philosophy of science. Epistemology is one of the most fundamental sciences needed as an essential condition in any field of study. In some cases, however, there appear a special connection between epistemology and a certain field of study. The ethics of belief is one of the problems produced in the shadow of such connections. William Clifford in th century viewed any belief lacking of enough evidence to be ethically unacceptable. He published the view in an essay and, in this way, influenced contemporary epistemology. His approach gives epistemological discussions an ethical meaning. The paper has studied Clifford`s view critically.
خلاصه ماشینی:
نکته مهم آن است که ما (افراد اجتماع) درباره او چه خواهیم گفت؟ کلیفورد او را مقصر اصلی در به کام مرگ فرستادن میداند و معتقد است هر چند آن فرد نزد خود صداقت داشت و صادقانه به این باور رسیده بود که کشتی طوفاندیده باز هم میتواند از ابتلای جدید سربلند بیرون آید، با این همه، چنین صداقتی او را سودی نمیبخشد و او حق نداشت براساس چنان «شواهد ناکافی» از استحکام کشتی مطمئن شود و مسافران را به کام حادثهای محتمل بفرستد.
کلیفورد سعی میکند این وظیفهمحوری و قرینهگرایی را بر انسانها تحمیل کند و وقتی با این امر مواجه میشود که انسانها به سختی زیر بار چنین امر مهمی میروند، سعی در برشمردن خواص آن میکند و از لذت آن میگوید: این احساس قدرت، والاترین و برترین لذت خواهد بود اگر بر باور صادقی متکی باشد که با تحقیق منصفانه فراهم آمده است؛ زیرا در این صورت است که ما میتوانیم احساس کنیم باورها، دارایی مشترکی هستند که برای دیگران، همچون خود ما ارزشمند میباشند و من میتوانم شادمان باشم، نه از آن جهت که رازهایی را آموختهایم که ایمنتر و قویتر شدهام؛ بلکه از آن جهت که ما انسانها به کرانههای این جهان دست یافتهایم؛ قوی شدهایم نه برای خودمان؛ بلکه به نام بشریت و توانایی او.
1. تأثیر عوامل مختلف بر باورها یکی از مهمترین اشکالها به افرادی چون کلیفورد و بهطورکلی قرینهگرایان افراطی این است که فقط بر بعد عقلانی و معرفتی انسان توجه میکنند و سایر ابعاد و جنبههای انسانی ـ اعم از ساحتهای مختلف خود انسان و تأثیرات اجتماعی بر او ـ را نادیده میانگارند.