چکیده:
<P>«قرآن کریم»به عنوان معجزهء رسول اکرم(ص)حاصل وحی است.کلمهء وحی در قرآن به معانی مختلفی به کار رفته که یکی از آنها وحی به پیامبران است.وحی به پیامبران اشکال مختلفی دارد،اما چگونگی آن از نظر قوانین مادی و تجربی مبهم و مجهول است. باتوجه به بعد معنوی وجود انسان،وحی و آثار آن در زندگی و حیات انسان انکاناپذیر است.وحی زاییدهء نبوغ فردی یک نابغه یا شعور باطنی یک عارف نیست.چه اگر چنین بود در قلمرو قدرت انسان بود.باتوجه به آیات قرآن،وحی در اختیار پیامبران نیز نیست، بلکه آنان خود متأثر از وحی و منتظر نزول آن بودهاند.دقت در روایات نزول وحی بر پیامبر(ص)-در منابع شیعه و سنی-مبین همین دیدگاه است.بدینسان وقوع وحی فقط به خداوند قابل انتساب است.</P>
خلاصه ماشینی:
"]البته طبق وعدهء الهی که فرموده است: سنقرئک فلا تنسی الا ما شاء الله انه یعلم الجهر و ما اخفی (اعلی6/-7)[ما به زودی آیات خود را بر تو میخواهیم خواند تا فراموش کنی جز آنچه خدا خواهد،که او عالم به آشکار و نهان است]،رسول خدا(ص)هرگز دچار فراموشی و نقصان معلومات نگشت،اما طرح این مطالب در قرآن،همگی از محدودیتهای رسول خدا(ص)-به عنوان یک بشر-در نزول وحی و نگهداری آن حکایت میکند.
طبرسی در تفسیر سورهء علق نوشته است: «اکثر مفسران براین عقیدهاند که سورهء علق نخستین سورهای است که بر رسول خدا(ص)نازل گردید و آن در زمانی بود که جبرئیل در غار حراء با آن حضرت دیدار کرد و پنج آیهء نخست را بر پیامبر(ص)نازل کرد»(همو،مجمع،087/01)شواهدی نیز در روایات وجود دارد که از نزول آیات ابتدایی سورهء علق در بدو بعثت حکایت دارد (مجلسی،502/81-602).
وحی رسالت و مجسم شدن جبرئیل میدید،اما در آنوقت که محمد(ص)صاحب هر دو مقام نبوت و رسالت گشت،جبرئیل بر او نازل شده با او رو در رو سخن گفت(برخی از پیامبران که فقط نبی بودند،در عالم رویا با جبرئیل در تماس بوده با او سخن میگفتند بدون آنکه فرشتهء وحی را در بیداری مشاهده کنند)اما محدث کسی است که مورد خطاب فرشته قرار میگیرد و پیام او را درک میکند بدون آنکه او را در عالم بیداری یا خواب مشاهده کند»(کلینی،671/1).
از جمله در حدیثی زراره از امام صادق(ص)سؤال کرد که:«چگونه رسول خدا(ص)مطمئن گردید که آنچه به او رسیده وحی الهی است نه وسوسههای شیطانی؟امام(ع)در پاسخ فرمود:هرگاه خداوند بندهای را به رسالت انتخاب کند آرامش و وقاری به او عطا میکند به صورتیکه آنچه از جانب حق به او میرسد،همانند چیزی خواهد بود که وی به چشم خود آن را ببیند»(مجلسی،262/81)."