خلاصه ماشینی:
"به این لحاظ انسان برای ادامه حیات خود میباید از یک هدف جمعی یا غیر انفرادی پیروی کند و فرآیند تأثیر و تأثرهای متقابل را مد نظر قرار دهد.
به نظر بارنارد واقعیت امر این است که در جامعه متجدد امروز ما،اکثر اعضای سازمانها میل ندارند به منظور دست یافتن به هماهنگی جمعی،چیزی را فدا کنند.
"وظیفه اصلی یک مدیر این است که در کارکنان خود این اعتقاد را به وجود آورد که هدف سازمان واقعا همان هدف مشترک همه کارکنان است".
توانایی ایجاد ارتباط به صورتی کارساز در اثر کسب تجربه،آموزش و ادامه معاشرت با دیگران حاصل و باعث میشود اعضای سازمان به تفاهم دست یابند و در موقعیتهای خاص از خود واکنشی مشابه نشان دهند.
اما اگر سازمانهای رسمی و متشکل بلافاصله پس از تأسیس بخواهند بخوبی انجام وظیفه کنند باید سازمانهایی"خودمانی"را به عنوان وسیلهای برای تسهیل ارتباطات و حفظ انسجام سازمانی از یک طرف و حمایت از استقلال فردی در برابر سلطه بیروحی و خشکی سازمان متشکل و رسمی از طرف دیگر ایجاد کنند.
در واقع تنها با قائل شدن یک قلمرو برای افراد به آنان میتوان اجازه داد تا سلیقه شخصی خود را برای انجام برخی امور به کار گیرند و از اینکه توانایی آنان برای تصمیمگیری کاملا تحت الشعاع هدفهای خشک سازمان رسمی قرار گیرد اجتناب کنند.
وظیفه مدیر،کار تخصصی فعال نگهداشتن زمان است و انجام سه وظیفه را عامل میشود: 1-حفظ ارتباطات سازمانی 2-کسب خدمات لازم از افراد 3-صورتبندی(فرموله کردن)مقصود و منظور و اهداف وظیفه ارتباطات شامل دو مرحله میشود:در مرحله اول اوضاع و موقعیتهای سازمان(نقشه سازمان)باید ترسیم شود."