چکیده:
بنیادگرایی جنبشی مذهبی است که بازگشت به اصول و بنیادها را مفروض گرفته و عمدتا خواستار عبور از مدرنیسم و بازگشت به سنتها میباشد.تصلب،تأکید بر جامعیت دین، مخالفت با سکولاریسم و تأکید بر خشونت جهت پیشبرد اهداف،از ویژگیهای اصلی جریانهای بنیادگرا و از جمله بنیادگرایی مسیحی است.جنبشهای بنیادگرا با چنین رویکردی در صدد تأثیرگذاری بر محیط پیرامون خود بودهاند. تحقیق حاضر به بررسی تأثیر آموزههای بنیادگرایی مسیحی بر سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا در چهار حوزه حمایت از اسرائیل،فروپاشی کمونیسم،سیاستهای خاورمیانهای آمریکا و گسترش میلیتاریسم در این کشور خواهد پرداخت.
خلاصه ماشینی:
"نکتهء مهم دیگر اینکه بنیادگرایی جنبشی کاملا دینی است،بنابراین در جوامعی که به رشد و بالندگی میرسند،زمینههای دینداری به وفور یافت میشود؛اما این نکته به این معنا نیست که در هرجامعهای که دینداری رشد کرد درخت بنیادگرایی نیز تنومند میشود بلکه مهیا شدن تمامی زمینههای ذکرشده برای ایجاد یک جریان بنیادگرا ضروری است، ولی به هرحال جهت بررسی وجود و تأثیر یک جریان بنیادگرا،ابتدا باید زمینههای دینی موجود در آن جامعه بررسی شده و سپس این نکته واکاوی شود که آیا بنیادگرایی در چنین فضایی رشد کرده است یا خیر؟ بنیادگرایی مسیحی؛سیاست و حکومت در آمریکا تا کنون در میان جهانیان،مسلمانان متهم به بنیادگرایی بودهاند.
مسایل مهم سیاست خارجی همچون حمایت از اسرائیل،مواجهه با کمونیسم و جهان اسلام،مسایل خاورمیانه و همچنین عرصههای سیاست داخلی همچون اقتصاد، آموزش و مسایل اجتماعی،متأثر از مذهب بوده و تصمیمها و اقدامهای سیاسی در عرصههای فوق،با پشتوانههای مذهبی اتخاذ و عمل شده و از این رهگذر آمریکا در زمره کشورهای بنیادگرا و کاملا مذهبی قرار گرفته است.
اما سؤال این است که آیا این حمایتها مربوط به رویکردهای خاص برخی از رؤسای جمهور آمریکاست،یا اینکه سیاست کلی و غیر قابل اجتناب تمامی سیاستمداران آمریکایی است؟و سؤال دوم اینکه ریشههای این حمایتها را در کجا میتوان یافت؟آیا بر اساس منافع مادی است و یا اینکه ریشه در اعتقادات مذهبی دارد؟ در مورد سؤال اول باید گفت که تصمیمها و عملکردها در سیاست خارجی آمریکا بیشتر توسط ساختارهای موجود در این کشور اتخاذ شده و عمل میشوند و کمتر قائل به اشخاص هستند؛به این معنا که تصمیمسازان و مجریان در سیاست و حکومت ایالات متحده بیشتر تابع اصولی هستند که همیشگی و اجتنابناپذیر است و کمتر در این زمینه حق انتخاب دارند."