چکیده:
علامه محمدتقی جعفری به عنوان متفکری که عنایت ویژه به مباحث انسانشناسی دارد، مباحث مهمی در باب نفس از زوایای گوناگون مطرح کرده است. او با تمایز نهادن میان اصطلاحات گوناگونی که در مورد نفس بهکار میرود، مطالب بسیاری را در باب عدم شناسایی روح و علل آن، معنای تجرّد، تمایز روح از بدن، پیدایش نفس و دلایل تجرّدآن و دهها مسئله دیگر مطرح کرده است. از نظر او شناسایی ویژگیهای روح یا «من» از اهمیت بسزایی برخوردار است؛ زیرا تمایزات انسان را از دیگر موجودات عالم نشان میدهد. تفسیر دو سطح مجاور طبیعت و ماورای طبیعت نفس که نخستینبار ابن سینا مطرح کرد، از جمله بحثهای دقیق اوست. از نظر او در بحث از نفس باید به کارکردهای مغز و ارتباط این دو با یکدیگر نیز توجه داشت. ثبات و تحول و مراتب نفس از دیگر مباحث دقیقی است که وی با تحلیل آنها نگاه خاصی را به انسان ارائه میدهد. در این مقاله به دیدگاههای علامه جعفری در باب نفس و ابعاد و مراتب آن پرداخته میشود.
خلاصه ماشینی:
"به اعتقاد جعفری، در مطالعه و بررسی ابعاد گوناگون روح، باید در مرحلۀ اول به قوانین حاکم بر آن توجه کرد: آیا میتوان گفت: عالم ماده و طبیعت از ناچیزترین پدیدۀ آن گرفته تا کل مجموعی آن، دارای قانون است و همچنین پدیدۀ حیات که در همۀ جانداران وجود دارد، تابع قانون است، ولی من یا روح قانونی ندارد و همۀ موجودیت آن در دو قلمرو «آن چنانکه هست» و «آنچنانکه باید» پیرو خواستههای بیشرط و قانون خود انسان است (همان، ص327).
ویژگیهای روح یا «من» برخی دیگر از ویژگیهای روح یا «من» که موجب تمایز آن از بدن میشود عبارتند از: 1) «من» با اینکه در اثر تماس با عوامل طبیعی دچار تغییر و دگرگونی میشود، از ثبات و استقرار برخوردار است؛ 2) «من» انسانی با اینکه از عوامل طبیعی تأثیر میپذیرد، در مقابل آن عوامل میتواند مقاومت کرده و آن عوامل را از فعالیت بازدارد؛ 3) «من» انسانی با اینکه ادراک میکند، ادراک هم میشود (جعفری، 1353، ج7، ص443)؛ 4) هرچند روح از نظر طبیعی در راه تنازع بقا، تکاپو میکند، اما گرایشهای معنوی و ماورای طبیعی نیز دارد (جعفری، 1349، ج1، ص20)؛ 5) از نفس و روح انسان هزاران صورت و افعال متضاد و گوناگون صادر میشود، در حالیکه این صورتها و افعال متضاد به وحدت نفس آسیبی وارد نمیرسانند (جعفری، 1349، ج2، ص379)؛ 6) نفس و روح انسان بهگونهای است که میتواند همۀ انسانها و جهان را درون خود جای دهد، بیآنکه احساس هیچگونه سنگینی کند (همان، ص593)؛ 7) روح قدرت تجسیم دارد؛ یعنی «موجود را غیرموجود و غیرموجود را موجود تلقی کرده و آثار واقعی به موضوع تجسمیافته میبخشد» (جعفری، 1352، ج7، ص444)."