چکیده:
یکی از پایههای حکمت متعالیهء صدرایی مسئلهء«تشکیک وجود»است که بنابر آن، «حقیقت وجود»حقیقتی یکگونه و واقعیتی یگانه میباشد که مراتب متفاوتی دارد؛ به گونهای که مابهالامتیاز در آنها،عین مابهالاشتراک است.به نظر ما،این دیدگاه گرچه نسبت به دیدگاه مشاییان از امتیازاتی برخوردار است،اما هم اصل مدعا و هم ادلهء آن کاستیهای فراوانی دارد که پذیرش آن را ناممکن میسازد.در مقالهء حاضر، به شش مورد از کاستیهای مربوط به اصل مدعا پرداخته شده است.
خلاصه ماشینی:
"اشکال دوم:متناقض بودن یا مراتب وجود امکانی یا مرتبهء وجود واجبی بر مبنای تشکیک اگر«حقیقت وجود»یک حقیقت تشکیکی است که مابهالامتیاز در آن،عین مابهالاشتراک است، در این صورت دو احتمال در مورد نابهالاشتراک قابل تصور است؛زیرا مابهالاشتراک بین مراتب وجود،که مقید به هیچ خصوصیت و یدی نیست،بلکه لابشرط از هر خصوصیتی و قیدی است (وگرنه مابهالاشتراک نخواهد بود)،یا ضروریالوجود است یا ضروریالوجود نیست.
پس،روشن شد،لازمهء فرض اول این است که مابهالاشتراک بهخودی خود،بدون دخالت علت،ضروریالوجود باشد و این، مستلزم وقوع تناقض در مراتب وجود امکانی است؛زیرا وجود امکانی از یکسو بهخودی خود ضروریالوجود نیست،بلکه ضرورت وجودش به واسطهء علت است،و از سوی دیگر،به خاطر اینکه حکم مابهالاشتراک بین مراتب در همهء مراتب و از جمله در مرتبهء وجود امکانی نیز ساری و جاری است،هر وجود امکانی باید بهخودی خود و بدون دخالت علت ضروریالوجود باشد.
پاسخ به اشکالی دیگر :ممکن است گفته شود که ما از دو فرض مذکور در بیان فوق،فرض دوم را قبول میکنیم و میپذیریم که مابهالاشتراک بهخودی خود و بدون دخالت علت، ضروریالوجود نباشد؛اما این را نمیپذیریم که ضروریالوجود نبودن مابهالاشتراک مستلزم ضروریالوجود نبودن وجود واجب باشد،تا با ضروریالوجود بودن وجود او به تناقض منجر شود(چون ممکن است که مابهالاشتراک محکوم به حکمی نباشد،اما فرد اخص او محکوم به آن حکم باشد؛مثل اینکه حیوان به عنوان مابهالاشتراک بین انواع حیوانات محکوم به ضحک نیست،اما انسان که فرد اخص اوست محکوم به ضحک میباشد.
از سه احتمال فوق،صورت دوم محال و باطل است؛زیرا اگر مابهالاشتراک بین مراتب وجودی ممتنعالوجود بالذات باشد،لازم میآید که همهء مراتب وجودی ممتنعالوجود بالذات باشند که این امر مستلزم آن است که هیچ وجودی حتی وجود واجب موجود نباشد."