چکیده:
بررسی نظرگاه کانت دربارهء چیستی صدق،به لحاظ تأثیرگذاری این اندیشمند در تحولهای مربوط به مباحث معرفتشناسی در سه قرن اخیر،از اهمیتی بسزا برخوردار است.کانت کتاب نقادی عقل محض را در پاسخ به چگونگی نسبت میان اندیشنده و ابژه(متعلق شناخت)به رشتهء تحریر درآورد. تنها نظریهء رسمی پیش از کانت در مورد ماهیت صدق،«نظریهء مطابقت»بوده است و لذا هم عقلگرایان و هم تجربهگرایان،با وجود اختلاف فکری،بر تمایز میان ذهن و عین تأکید داشتند.اما در این میان،بارکلی نحلهای دیگر را پایهگذاری کرد و با طرح وحدت ذهن و عین،از مرز رئالیسم گذشته و به ایدهآلیسم روی اورد.کانت در مواجهه با این بحث،موضع روشنی نداشته،و در تمهیدات تمایز میان نومن و فنون را پذیرفته است.او در نقد عقل محض،نومن را به عنوان ساحتی مستقل از ذهن به رسمیت نمیشناسد و از فاصلهء خود با ایدهآلیسم میکاهد.البته،این اضطراب معرفتی،تفاوتی در نظریهء صدق کانت ایجاد نمیکند؛زیرا در هر صورت،او بر عدم علم به نومن،و تقدم معرفتشناختی سوژه بر ابژه تأکید دارد.با این توصیف،کانت معتقد به نظریهء مطابقت نبوده و طرفدار و پایهگذار نظریهء انسجامگروی محسوب میشود.در این مقاله،ابعاد و زوایای دیدگاه کانت را بررسی و مؤلفههای آن را نقد خواهیم کرد.
خلاصه ماشینی:
"اهمیت و جایگاه موضوع اهمیت بررسی دیدگاه کانت در مورد نظریهء صدق آنگاه روشنتر میشود که در یابیم کانت تفکر انتقادی خود را که به«انقلاب کوپرنیکی»موسوم ساخت،از این پرسش آغاز کرد که قلمرو شناخت ما کجاست؟چه چیزهایی را ما میتوانیم بدانیم؟فاهمهء ما از ادراک چه اموری عاجز است؟هماهنگی میان تصور و واقعیت،یابه تعبیر دقیقتر،هماهنگی میان تصورهای عقلانی ما (که نتیجهء فعالیت درونی ما هستند)و ابژهها(که نتیجهء فعالیت درونی ما نیستند)،چگونه ممکن است؟5فیلسوفان قبل از کانت دربارهء هماهنگی میان اندیشه و ابژه تحقیق کرده،ولی به امکان نسبت میان اندیشنده و موضوع آن کمتر پرداخته بودند.
»37آیا با طرح ایدهء نومن و فنومن،کانت چنانکه خود ادعا کرده، توانسته است از کمند اشکالاتی که به ایدهآلیسم تخیلی بارکلی وارد میکند بگریزد یا خود مسیری را آغاز نموده که شیبش به همان سوست؟ 2)به نظر میرسد که کانت برای رسیدن به قلهء فکری خود،هیچ نیازی به طرح بحث تمایز عین و ذهن نداشته و در این فرایند بیشتر خود را به زحمت انداخته است؛زیرا ایدهآلیسم استعلایی او بدون این مبنا نیز استوار خواهد ماند،بهویژه اگر با عنایت به بستر صدق بحث را دنبال کنیم(زیرا از آنجا که کانت قاعدتا به نظریهء مطابقت نمیتواند ماتزم شود،لذا لازم نیست در راستای اثبات صدق و کذب قضایا به طرح تمایز میان ذهن و عین بپردازد."