چکیده:
اگر مراد از کرامتداشتن یک امر، ارزش ذاتی، فینفسه و غیرابزاری آن باشد، از نظر کانت تنها آدمی است که به عنوان یک «شخص»، شایسته تکریم است. تکریم اشخاص انسانی علاوه بر دیگران شامل خود فرد هم میشود. به این جهت چاکرصفتی و چاپلوسی ممنوع است. اما معنای دقیق کرامت آدمی و غایتنگری به انسان چیست؟ کرامت داشتن انسان چه لوازم و پیامدهای سیاسی و حقوقی دارد؟ در این جستار با تقریر اجمالی اخلاق کانت و صورتبندیهای سهگانه امر مطلق اخلاقی، تدقیق مفهوم احترام و تمایز شیء و شخص به برخی لوازم و پیامدهای سیاسی و حقوقی ضابطه دوم در مورد عدالت و نظریه کیفری پرداخته میشود.
خلاصه ماشینی:
"دلیل اینکه کانت چنین دیدگاه خشک و خشنی - در باب عواطف انسانی- اتخاذ میکند، این است که وقتی او دربارۀ قدرت نسبی عقل و میلها و در باب شکستهای اخلاق میاندیشد نتیجه میگیرد که ما صرفا با گزینش علیالسویه میان قانون اخلاق و تمایلاتمان روبرو نیستیم، بلکه در بیشتر موارد - در درون خود- نسبت به پذیرش آنچه قانون اخلاقی ایجاب میکند، اکراه داریم و حال آنکه باید بکوشیم تا مطابق تکلیف عمل کنیم.
تفصیل مشکلات نظر کانت را به آینده میسپاریم و تنها به ذکر نکتهای که سالیوان تذکر میدهد، بسنده میکنیم خطاست تصور کنیم تعارض در اینجا تعارض میان دو قاعده دربارۀ دروغ گفتن است که یکی اجازۀ استثنا میدهد و دیگری نمیدهد، بلکه تعارضی که واقع میشود میان قاعدهای سلبی، یعنی نهی از دروغ گفتن و قاعدهای ایجابی است که دلمشغولی به سلامت و خیر دیگران را الزام میکند (به ویژه دربارۀ کسانی که نسبت به ایشان دین و وظیفۀ خاص داریم و به شکل ویژهتر در موارد مرگ و زندگی) اساس هر دو قاعده احترام به دیگران است، اما در این مورد نمیتوان هر دو را رعایت کرد و باید یکی از این دو را برگزید.
نیکخواهی یا خیراندیشی عام جز اینکه بگوید باید خیرخواه همه باشیم، چیز دیگری لازم ندارد، اما در مورد نیکوکاری کانت عقیده دارد که اگر تصمیم بگیریم تنها به اشخاص یا برنامههای خاصی کمک کنیم، از عمومیت ضابطۀ دغدغۀ دیگران تخلف نکردهایم؛ چون اولا موظف نیستیم برای کمک به سعادت دیگران، سعادت خود را بهکلی فدا و فراموش کنیم."