چکیده:
این مقاله، ضمن معرفی روش نشانهشناسی به عنوان یکی از جدیدترین روشهای تحلیلی در مطالعات فرهنگی، با استفاده از آراء رولان بارت، به واکاوی جایگاه اسطوره در نظامهای نشانهای و قرائت رمزگشایانة اسطوره میپردازد. در این مقاله، مروری بر نظریههای سوسور، پیرس و امبرتو اکو صورت گرفته و وجوه تمایز و اختلافنظرهای کالر، چندلر و فیسک در مورد آراء سوسور و بارت تشریح شده است. در پایان، انحاء مختلف قرائت اسطوره و قرائت مورد نظر برای شناخت و رمززدایی از اسطوره بیان شده و چند پرسش پیش روی تحلیلگران اسطوره مطرح شده است.
خلاصه ماشینی:
"به عطف توجه به یکی یا به دیگری یا به هر دو، میتوان به سه نوع مختلف قرائت اسطوره رسید که او آنها را با اشارهای به مثال معروف عکس روی جلد مجله «پاری ماچ» (سلام نظامی جوان سیاهپوست به پرچم فرانسه) چنین توضیح میدهد: «اگر توجه خود را به دال تهی معطوف کنم، اجازه میدهم که مفهوم، شکل اسطوره را بدون ابهام پر کند و خود را در برابر نظامی ساده مییابم جایی که دلالت مجددا لفظی میشود.
اگر توجه خود را به دال پر معطوف کنم ـ که در آن به روشنی میان معنا و شکل تمییز قائل میشوم و در نتیجه تحریفی را که یکی بر دیگری تحمیل میکند مشخص میسازم ـ دلالت اسطوره را رمزگشایی میکنم و آنرا به عنوان جاعل و شیاد درمییابم.
سپس میتوان این سوال را مطرح کرد که معنا و مفهوم فعلی این دال چه ربطی به خود آن دارد؟ آیا به لحاظ تاریخی و ماهوی این مفهوم از این دال برمیآید یا با قرار گرفتن در این نظام نشانهای جدید، مفهوم جدیدی که مدنظر اسطورهساز است به آن تحمیل شده است؟ دست آخر اینکه اسطوره به لحاظ ایدئولوژیکی چگونه به نظام حاکمی که برآمده از آن است خدمت میکند؟ آیا همانگونه که بارت میگوید این اسطوره به منظور طبیعی جلوه دادن آنچه تاریخی است و کمک به حفظ وضع موجود بهکار گرفته شده است؟ اینها از جمله پرسشهایی است که در نظامهای نشانهای مختلف، روبروی تحلیلگر اسطوره قرار دارد و طرح آن به قرائت رمزگشایانه اسطوره کمک میکند."