چکیده:
حماسه نوع ادبی بسیارکهنی است که از روزگار باستان تا به امروز مورد توجّه بسیاری از ملل وجوامع بوده است. پیدایش این نوع ادبی در ادبیّات برخی ملّتها درگرو وجود شرایط خاصّ تاریخی و اجتماعی وفرهنگی است و نیز ویژگیهای ادبی و هنری خاصّی دارد. بی گمان شاهنامة فردوسی به عنوان یکی از شناخته شده-ترین متون حماسی جهان، هم بر آمده از چنین اوضاع و شرایط خاص است و هم دربردارندة عناصر اصلی یک متن حماسی. ازسوی دیگر، ملحمه به عنوان نوعی شعر- داستان در ادبیّات عربی مشهوراست وگاه آن را در معنی حماسه به کار می برند که به طور قطع درست نیست، چه اینکه حماسه بر اسطوره استوار است حال آنکه ملحمه مبنای اساطیری ندارد و به علاوه، شرایط پیدایش و ویژگیهای ادبی و محتوایی شعر ملحمی با یک اثر حماسی تفاوتهای بسیار اساسی دارد. این مقاله در پی تبیین این تفاوتها از راه مقایسة شاهنامه با برخی متون ملحمی و سنجش ویژگیهای هر یک از این دو نوع شعر- داستان است.
خلاصه ماشینی:
"بهطور مثال،نویسندۀ کتاب معجم مصطلحات،الادب،که با چند زبان اروپایی هم آشنا بوده،در همۀ موارد،برابر حماسه و ملحمه،معادل فرنگی آن اپیک (cipe) را آورده است؛میدانیم که در غرب،نمونههای موجود اپیک با تعریف خودشان،سازگار و مصادیقش نیز برای همه آشکار و پذیرفتهاست،اما درخصوص تلقی برخی محققان عرب،این پرسش وجود دارد که اگر ملحمۀ عربیمعادل اپیک اروپایی و به یک معنی است،پس این همه اختلاف و تفاوت در معنی و مصداق،ناشی از چیست؟ &%06320BATG063G% استاد دکتر شفیعی کدکنی،میگوید:حماسه با آنکه واژههای عربی است،اما در فارسی بهصورت اصطلاح و در مقابل اپیک به کار میرود،در حالی که«عربها خودشان از حماسه مفهوماپیک را احساس نمیکنند،به همین مناسبت در مورد کتابهایی از نوع شاهنامه و ایلیاد یامهابهاراتا،لغت حماسه به کار نمیبرند،بلکه واژۀ المحمه را به کار میبرند که به معنی جنگ سختخونین است...
صرفنظر از اشعار خود عنتره،داستانهای عامیانهایکه گروهی از مردم عرب در طول دوران،پیرامون زندگی و جنگهای وی ساختهاند،از زمرۀمعروفترین نمونههای ملحمه(و به نظر برخی حماسه)ذکر میشود که به«سیرۀ عنتره»معروف است؛حال آنکه عنتره بهعنوان یک جنگجو،ویژگیهای یک«بطل»(-پهلوان)حماسی را ندارد؛یعنی اگر قهرمان هم باشد پهلوان نیست و منشهای پهلوانی ندارد؛پدرش او رابهعنوان فرزند خود(چون مادرش کنیزی حبشی بود)قبول ندارد،یعنی او را از نسب محرومکرده است و چنانکه پیشتر گفتیم،در جنگی به او وعدۀ رسیدن به معشوقش،عبله را میدهد ورسما وی را بهعنوان«پسر»خود میپذیرد!عنتره نیز،با این دو وعدۀ خوش،دلاوریها میکند ودر نهایت شدت و خشونت،در جنگهای مختلف ظاهر میشود،اما نمیتوان او را با قهرمانانایلیاد و اودیسه و شاهنامه،که اشخاصی با هویت ثابت و پذیرفته شده و پهلوانان آرمانی وانسانی هستند،برابر کرد و مثلا در تعریف ملحمه،این آثار را بهعنوان نمونه ذکر کرد،-کاریکه صاحب معجم الوسیط و برخی آثار پیش گفتۀ دیگر کردهاند."