چکیده:
شکلگیری حکومت فراگیر شیعه مذهب صفوی در ایران،زمینه ساز تحویل در مناسبات دین و دولت در تشیع گردید. روحانیون بهعنوان بخشی مهمی از نهاد مذهب در شرایط ویژه و تاریخیای قرار گرفتند.پادشاهان صفوی نیز در برقراری رابطه با نهاد مذهب با چالش و دشواری روبرو بودند،چرا که آموزههای تشیع میتوانست تردیدهای جدی در مشروعیت آنان ایجاد کند.نویسندگان این پژوهش تلاش میکنند تا با اینکه بر منابع،تعامل بین پادشاهان صفوی و روحانیون را بازشناسی کرده و نگاهی جدید را برای تحلیل این پدیدهء تاریخی معرفی کنند.در این نوشتار نوعی چالش و ناهمسازی در تعامل بین روحانیون و پادشاهان صفوی،علیرغم ظاهر آرام و سازگار آنان با محوریت مشروعیت سلطنت و اختیارات فقیه جامع الشرایط نشان داده میشود.
خلاصه ماشینی:
"اما به رغم این زمینهء مناسب کمتر به صورت تاریخی و روشمند8به این موضوع پرداخته شده و در اندک کارهای انجام شده نیز، به نظر میرسد گفتمان مسلط دوران صفویه-یعنی محوریت شاه-به نوعی مورد قبول واقع شده و یا در صورت عدم موافقت تلاش چندانی برای تبیین دلایل مخالف انجام نشده است.
تعامل یک سویه بود و یا این که هر یک از طرفین برنامهها و راهبردهای خویش را داشت؟ به نظر میرسد روند پاسخ به پرسشهای فوق ما را به سوی فرضیهء اصلی و محوری این نوشتار رهنمون میگردد و آن این که گر چه نوعی هم صدایی بین شاه و روحانیان در منابع مشاهده میشود اما در واقع باید نوعی کشمکش و برنامههایی جداگانه را برای هر یک از دو طرف در نظر گرفت.
14 این قضاوت تنها به کمپفر محدود نمیگردد بلکه شاردن نیز،با این که در جایی از پذیرش اکثریت مردم در همراهی با دستگاه تبلیغی صفویان سخن میگوید اما در جمعبندینهایی خویش چنین نتیجه میگیرد: همهء مومنان ایران بر این باورند که سلطه و حکومت افراد جدا از جامعهء روحانیت و اهل ایمان غصبی است؛و حکومت مدنی حق مسلم صدر و دیگر روحانیان است؛و برای اثبات دعوی خویش میگویند که حضرت محمد هم رسول خدا و هم شاه بود، و پروردگار هم،سر رشتهء امور مادی و معنوی جامعهء مسلمانان را به دست وی سپرده بود.
84متاسفانهء منابع از چالشهای جدیای که دولت صفوی در عرصهء مذهبی با آنها مواجه بود سخنی به میان نمیآورند اما تردیدی نیست که صدور چنین فرمانی از سوی شاه صفوی نشان از تحت فشار بودن آنان برای پذیرش عاریتی بودن مقام سلطنت در جامعهء شیعه مذهب،دارد."