چکیده:
در قسمت اول این مقاله که در دو شماره قبل،از نظر خوانندگان گذشت،با طرح سؤالاتی،به مفید بودن روانشناسی موجود،و وابستگی جریانهای مختلف روانشناسی به زمینههای فرهنگی و مکاتب مختلف فلسفی غرب،و کمبودهای آن،اشاراتی شد،لیکن در این قسمت،نخست کمبودهای یاد شده را از زبان برخی روانشناسان معاصر خواهیم داشت،و به دنبال آن قدری دربارهء رابطهء فلسفه و بالاخص علم النفس فلسفی،با روانشناسی سخن خواهیم داشت.و یادآور خواهیم شد که اگر ما نیز بخواهیم روانشناسی متناسب با فرهنگ اسلامی داشته باشیم چگونه باید از محورهای فلسفی و علم النفسی در این باره استفاده کنیم و بالاخره به چند سؤال دیگر در این رابطه خواهیم پرداخت،و در فرصتهای آینده به خواست خدا تفصیل این مختصر را دنبال خواهیم نمود.
خلاصه ماشینی:
"در پاسخ باید گفت:منظور چیست؟ اگر منظور این است که آیا ما در فرهنگ اسلامی،علمی تدوین شده بنام روانشناسی اسلامی داریم؟باید در جواب گفت:نه اینطور نیست که ما بالفعل در فرهنگ اسلامی،علمی تدوین شده بنام روان شناسی اسلامی با دیدگاههای اسلامی داشته باشیم، هر چند که میتوانیم وجود یک چنین علمی را در آینده پیشبینی کنیم،و شاهد وجود آن در فرهنگ اسلامی خود باشیم،همانطور که فلسفه6اسلامی را در فرهنگ اسلامی خود دارا هستیم، یعنی یک روانشناسیای که بر اساس پایهها و دیدگاههای اسلامی استوار است،یعنی علمی تجربی که بر اساس اندیشههای اصیل اسلامی راجع به انسان بنیاد شده باشد،یعنی همانطور که بعضی مکاتب روانشناسی بر اساس فلسفههای خاص غربی، استوار است و بر آن اساس به این علم از نظر موضوع و قلمرو و هدف و روش نظاره میکند،ما هم میتوانیم یک روانشناسی داشته باشیم که بر اساس باورهای اصیل خود نسبت به انسان، استوار شده باشد،و البته همانطور که گفته شد،لازمهء داشتن یک چنین علمی با یک چنین پایههائی،کنار گذاشتن تجارب و تجربیات سایر دانشمندان نیست،بلکه میتوان و حتی باید از نظریات آنان که مبتنی بر تجارب و آزمایشات علمی است، استفاده کرد،البته در اینگونه موارد باید سخت دقت شود که تجربیات آنها واقعا فرهنگ باز بوده و از اعتبار لازم و کافی برخوردار باشد،و لازمهء این تجربهها در ایجاد نظریه از نظر توسعه و تضییق،سخت مورد توجه و دقت قرار گیرد،که آیا این تجربهها میتواند ایننظریه را راجع به انسان یا بعد درونی او اثبات کند یا نه؟و از طرف دیگر میتوان7از روایات و آیات تربیتی یک سری قوانین روانشناختی را کشف نمود،مثلا راجع به ضمیر ناخودآگاه، یا عقدههای روانی و یا سایر نکانیزمهای روانی و یا..."