چکیده:
سلجوقیان اولین و وسیعترین امپراتوری ایران بعد از اسلام و بزرگترین قدرت قلمرو شرقی جهان اسلام را در قرون میانه پدید آوردند.حکومت سلجوقیان در عرصهی سیاسی و نظامی،حکومتی موفق بود.آنها با شکست دادن غزنویان حتی بر دستگاه خلافت عباسی نیز استیلا یافته و بغداد را تصرف کرده و در حیطه و حوزهی نفوذ خود در آوردند.اگرچه با تبعیت صوری از خلفای عباسی به تحکیم حکومت و تثبیت مشروعیت سیاسی خود نائل آمدند.آنان با دشمنان داخلی خود ره بویژه اسماعیلیان پیکار میکردند و در بیرون با رقیب قدرتمندی همچون فاطمیان مصر روبهرو بودند و جنگهای صلیبی در دورهی آنها رخ داد.بااینحال شیوهی کشورداری و به ویژه نظام ملوک الطوایفی،آنها را به سوی ضعف و انحطاط و در نهایت سقوط سوق داد.یکی از مسائل مهم دوران سلجوقیان توقف رشد و حرکت علوم عقلی به ویژه فلسفه و منطق و رکود خردگرایی و خردورزی است.زمینههای این رکود و فترت از زمان غزنویان فراهم شده بود.این امر دلایل مختلفی داشت.اهداف سیاسی حکومت سلجوقیان،جهتگیریهای مذهبی آنان، سیاست حکومتی و دینی خلفای عباسی از متوکل به بعد،مقابلهی بزرگانی مثل خواجه نظام الملک با علوم عقلی،سرکوب معتزله،تسلط کلام اشعری،شدت یافتن قشریت و ظاهرگرایی مذهبی،سوء استفاده از ظاهر دین در جهت سرکوب مخالفان،سرکوب شیعه،مخالفت علما و فقها و حتی ادیبان و شاعران با فلسفه و علوم عقلی از دلایل این رکود و فترت بوده است.
خلاصه ماشینی:
"خصومت بنیادی خلفای عباسی از متوکل به بعد با علوم عقلی و فلسفه و منطق به دلایل سیاسی و حکومتی نه دینی و مذهبی،تبعیت و پیروی سلجوقیان از این روش عباسیان و نیز تعصب برخی از دیوانسالاران به ویژه خواجه نظام الملک طوسی وزیر آلب ارسلان و ملکشاه سلجوقی در مذهب شافعی و مخالفت بنیادی وی با سایر مذاهب از جمله شیعه از عوامل دیگر این رکود بوده است.
(حلمی:دولت سلجوقیان ص 252) بدینترتیب جریان مخالفت با عقلگرایی معتزله که از روزگار امام محمد حنبل بنیانگذار مذهب فقهی حنبلی(142-461 ق)شروع شده بود و با اقدامات ابو الحسن اشعری مؤسس کلام اشعری ادامه یافته بود به وسیلهی سختگیریهای متوکل عباسی در همان قرن سوم هجری تقویت شده و سرانجام در روزگار ترکان غزنوی در نیمهی دوم قرن چهارم و آغاز قرن پنجم و سلجوقیان در قرون پنجم و ششم،بر اثر اقدامات سلاطین سلجوقی و وزیر معروفشان خواجه نظام الملک طوسی و علما و فقهای وابسته به مذهب سنت و جماعت شافعی و کلام اشعری تکمیل گردید به فراموشی رفتن معتزلیان و کلام معتزلی که مبتنی بر سنت عقلانی و خردورزی بود،سبب فراموشی و بیاعتنایی و بیتوجهی به اصحاب خرد و حکما،علما و شاعران خردورزی چون فردوسی طوسی در عصر محمود غزنوی و بعدها ناصرخسرو قبادیانی گردید که شایسته بود دستکم نامشان در این مقاله آورده شود."