خلاصه ماشینی:
"(گلی زواره،1373:26)در قرن حاضر نیز ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک آسیای مرکزی،منابع و ذخایر فراوان نفت و گاز،موقعیت گذرگاهی-ارتباطی،ارزش استراتژیک دریای خزر،کنترل تولید منابع و خطوط لوله انرژی،توان تاثیرگذاری بر بحرانهای منطقه و علایق مشترکفرهنگی،تاریخی و اقتصادی میان کشورهای منطقه با برخی همسایگان،باعث شده است کهقدرتهای منطقهای و فرامنطقهای برای تحقق اهداف خود و پر کردن خلاء قدرت در آسیایمرکزی به رقابت با یکدیگر بپردازند.
البته به دلیل آن که این کشورها تا سال 1991 بخشی از کشور اتحاد جماهیر شورویبودهاند در بیشتر نظریههای کلاسیک ژئوپلیتیک،این منطقه در چارچوب هارتلند موردتوجه قرار میگرفت؛اما در نظریههای جدیدتر،آسیای مرکزی به دلیل ویژگیهای فرهنگی-تمدنی،موقعیت جغرافیایی و استراتژیک و همچنین اهمیت ژئواکونومیک مورد توجه قرارگرفته است.
در نظریه بیضی استراتژیک انرژی،کشورهای آسیای مرکزی به دلیل موقعیتجغرافیایی و قرارگیری در محور دریای خزر و همچنین دارا بودن منابع قابل توجه نفت وگاز اهمیت بالایی داشته و جایگاه این منطقه در بیضی استراتژیک انرژی،ناشی از اهمیتآن در ژئوپلیتیک انرژی است.
در نظریه برخورد تمدنها که براساسویژگیهای تمدنی و فرهنگی طراحی شده است،آسیای مرکزی موقعیت حساسی دارد بهشکلی که این منطقه،نقطه جوش تمدن اسلامی با سه تمدن کنفوسیوسی،اسلاوی وارتودکسی و همچنین تمدن بودایی است و بالاخره در نظریه سیستم ژئوپلیتیکی جهانیکوهن،میتوان گفت اگرچه آسیای مرکزی در ساختار فضایی این نظریه در ابتدا به طورسنتی در قلمرو ژئواستراتژی بری قرار گرفته است،اما به دلیل سرشت پویای این نظریه وتغییرات پیش آمده در موازنه قدرت بعد از جنگ سرد در جهان به نظر میرسد با توجه بهویژگیهای منطقه آسیای مرکزی میتوان این منطقه را دارای ساختار شکننده و در قلمروکمربند شکننده به حساب آورد."