چکیده:
تقدم و تاخر که از آن به سبق و لحوق نیز تعبیر میشود، از معانی انتزاعی است که منشا انتزاع آن امر عینی است و یکی از عوارض موجود بما هو موجود است که موجود از آن جهت که موجود است بدان متصف میشود. گاهی دو شیء از آن حیث که موجودند دارای نسبت مشترکی با یک مبدا وجودی هستند؛ با این تفاوت که بهره یکی از آن دو بیشتر از دیگری است. این مقاله درباره تقدم و تاخر در قوه و فعل است. ابتدا نظر کسانی که قوه مطلق را بر فعل مقدم میدانند مطرح شده، سپس بیان صدرالمتالهین در این زمینه را آورده و در پایان نیز به انحای تقدم فعلیت بر قوه میپردازیم.
خلاصه ماشینی:
"او هست،جز اینکه ماده استخوانی در او غالب است،و به این جهت است که از یک چیز،چیز دیگر تولیدمیشود؛مثلا نان که انسان میخورد و در بدن مبدلبخون و بلغم و چربی و گوشت و غیر آنها میگردد،سبب آنست که تخمه همه آن چیزها در او هست،بنابرین کون و فساد یا مرگ و ولادت فقط عبارتست ازجدایی اجزاء از یکدیگر و در آغاز امر همه تخمهها ومواد مختلف در هم آمیخته بود،و تمایز نداشتهاند،عقل جهان آنها را از یکدیگر جدا کرده و بنظم و ترتیبدرآورده و بگردش انداخته،بر طبق نظر وی همهاشیاء با هم بودند،نامتناهی هم در عدد و هم درکوچکی،زیرا کوچک هم نامتناهی بود و تا وقتی کههمه اشیاء با هم بودند،هیچ یک از آنها بسببکوچکی نمیتوانست متمایز باشد؛همه اشیاء در کلهستند،و در هرچیزی بخشی از هرچیزی است».
&%06215DASG062G% او هست،جز اینکه ماده استخوانی در او غالب است،و به این جهت است که از یک چیز،چیز دیگر تولیدمیشود؛مثلا نان که انسان میخورد و در بدن مبدلبخون و بلغم و چربی و گوشت و غیر آنها میگردد،سبب آنست که تخمه همه آن چیزها در او هست،بنابرین کون و فساد یا مرگ و ولادت فقط عبارتست ازجدایی اجزاء از یکدیگر و در آغاز امر همه تخمهها ومواد مختلف در هم آمیخته بود،و تمایز نداشتهاند،عقل جهان آنها را از یکدیگر جدا کرده و بنظم و ترتیبدرآورده و بگردش انداخته،بر طبق نظر وی همهاشیاء با هم بودند،نامتناهی هم در عدد و هم درکوچکی،زیرا کوچک هم نامتناهی بود و تا وقتی کههمه اشیاء با هم بودند،هیچ یک از آنها بسببکوچکی نمیتوانست متمایز باشد؛همه اشیاء در کلهستند،و در هرچیزی بخشی از هرچیزی است»."