چکیده:
این نوشتار از طریق آشکارسازی دیدهای مو جود در گفتمان فلسفه اسلامی در گذشته و حال، درباره نسبت فلسفه اسلامی با اسلام، به بررسی این منظرها پرداخته است. در این مقاله نخست، دو دید مهم و کلیدی انطباق گرا و سازگارگرا معرفی شده است و آنگاه پس از بیان دشواریهای نظری و عملی انطباق گرایی، حکم به گزینش و رعایت دیدگاه سازگارگرا شده است. در باب دینی بودن یا نبودن فلسفه اسلامی و وجه آن نیز تاملاتی صورت گرفته است.
خلاصه ماشینی:
"وقتی که حکم به انطباقپذیری دو حوزه،مانند فلسفهاسلامی و اسلام داده میشود،لازمه آن این است که استقلال فلسفه اسلامی از بینمیرود و دوگانگی میان آنها منتفی میشود و در عوض وحدت حاکم میگردد و هرچهغیریت و تفاوت است رخت برمیبندد.
از طرف دیگر باتوجه به توضیح مذکور،مفهوم انطباقپذیری،مفهومی مشکک نخواهد بود بلکهمتواطی خواهد بود؛یعنی یا فلسفه اسلامی با اسلام منطبق است یا نسبت و حالتمیانهیی وجود ندارد.
لازم بذکر است از آنجا که این نوشتار حولمحور انطباق یا سازگاری فلسفه اسلامی با اسلام دور میزند،بر این اساس،بناگزیر،پیشفرضهای بنیادیی از قبیل اصل عدم تعارض با اسلام را در فرض دارد(همانگونهکه پیش از این اشاره شد)و از اینرو بتفضیل به نقد نظریهیی که حکم به ضدیت ایندو میکند،نخواهد پرداخت،بلکه برعکس،نقطه تمرکز بررسی را به نظریهانطباقپذیری معطوف خواهد ساخت.
برای نمونه،اسلامدارای ویژگیهای معنوی از قبیل«قداست»،«و حیانی بودن(بمعنای خاص)»،«متعالی و منزه بودن»،«متعلق ایمان بودن»است،اما در باب فلسفه اسلامی،چنینویژگیهایی از طرف خود فیلسوفان مسلمان نیز مطرح نشده است.
عدم توجه فلسفی و عمیق به برخی از آراء اسلام پارهیی از موضوعات و مسائل در اسلام وجود دارد که یا اصلا مورد توجه فلسفهاسلامی واقع نشده است و یا بصورت عمیق مورد التفات قرار نگرفته است؛ماننددلایلی که در نهج البلاغه در مورد خداوند مطرح شده است از قبیل هدایت درونی،فسخ تصمیمها،نظم و ....
لسفه اسلامی،فلسفهیی دینی،ضد دینی یا غیر دینی حال که نسبت فلسفه اسلامی با اسلام مشخص شده است و نظریه سازگاری ایندو مقبول واقع گردید،میتوان در مورد مسئله دینی،ضد دینی یا غیر دینی بودنفلسفه اسلامی به راهحلی دست یافت."