چکیده:
در نمایشنامه های شکسپیر نامه نقشی اساسی پیدا می کند و وسیله ای می شود جهت نمایش ویژگی های شخصیتی شخصیت های اثر و همچنین افشا و بسط مضامین اصلی نمایشنامه: آنچه نامه ها درمورد نویسنده نامه و درباره خوانندگان نامه از طریق واکنش به محتوای آن می نمایانند. افزون بر آن، این نامه ها تمهیدی جهت ارائه و بسط مضامین محوری نمایشنامه می شود. در این نمایشنامه، هملت دو نامه می نویسد: یکی به افیلیا که بیانگر احساس و عشق پاک او نسبت به افیلیا است و دیگری نامه ای جعلی که موقتا سرنوشت و مرگ وی را به تاخیر می اندازد، دوستان خیانتکار او را به جزای خویش می رساند و فرصتی به وی می دهد تا ماموریتی را که از طرف روح پدرش به او محول شده به انجام برساند و انتقام پدر را از عموی خود، که قاتل پدر است، بگیرد. در این بحث، نامه ی اول مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد تا تاثیر آن را در نمایاندن شخصیت هملت و آنان که به محتوای این نامه واکنش نشان می دهند مورد تاکید قرار دهیم. نامه ی دوم نیز بررسی می شود تا اهمیت آن را به عنوان عامل اصلی سرنوشت، مضمون محوری اثر، مورد بررسی قرار دهیم.
خلاصه ماشینی:
"چنین بیان و انفجار احساسات از سوی هملت آرام وسربزیر چنان غیر منتظره است که حتی مادر او گرترود حیرتزده میشود بهطوری که حرفپلونیوس را قطع میکند و میپرسد:«این(نامه)از طرف هملت به افیلیا رسیده؟»شگفتی مادرنشان از این دارد که هملت راز این عشق را همواره در قلب خود حفظ کرده و حتی به مادربروز نداده است.
در این نامهی کوتاه و زیبا،در چندکلام عشق خود را ابراز میدارد ولی اظهار تأسف میکند که در«بکارگیری واژههای لطیف وزیبا ناتوان است و هنر به تصویر کشیدن نالههای خویش را ندارد».
برخلاف این شکستهنفسی،بعدها زبان رسا و دلنشین او را در تکگوییهای او میشنویم که قرنهاست موردتفسیر ناقدان قرار دارد و موارد متعددی به دست میدهد:سخن وی دربارهی صداقتهوراشیو و سالوس و ریای درباریان،آموزشهای او به بازیگران و هشدار او به آنان نسبت بهبازی تصنعی بر صحنهی نمایش،سخن وی درباره جمجمهی یوریک و عظمت سزار که اکنونبا گل سرشته شده است،سخنان او هنگامی که مصمم است وجدان خفته گرترود را بیدار کند وواژگانی به تیزی دشنه بکار گیرد تا به اعماق قلب وی رخنه کند،سخن او که ازدواج گرترود را«عملی»میداند که«متانت را خدشهدار کرده و خون به چهرهی حیا دوانده،/پاکدامنی را ریاکارخوانده و گل سرخ معصومیت را از پیشانی زیبارویان برداشته و در عوض داغ ننگ برچهرهی عشق پاک مینهد»(3،4،40-45).
نامهی اول که توسط هملت به افیلیا نوشته شده نه تنها تواضع وی را به نمایش میگذارد و قدرت کلامی او را در توصیف موجز عشق خودمینمایاند،بلکه صداقت و ایمان وی را به حقیقت پیشگویی میکند."