چکیده:
رنج پدیدهای انسانی و فراگیر است که در طول تاریخ مورد توجه مکاتب فلسفی، عرفانی و روان شناختی بوده است. با نگاه به بحث های مربوط به رنج با موضوع و یا پرسشی مشترک مواجه می شویم و آن این است که رابطه رنج و شر با خدای آفریننده و آفرینش مبتنی بر خیر چیست؟ خداباوران به این پرسش پاسخ های متفاوتی داده اند و کوشیده اند تا توجیه مناسبی برای این پرسش بیابند. یکی از آنان جلال الدین محمد بلخی 604 672 ق) است. موضوع رنج در اندیشه وی، با تاکید بر مثنوی معنو ی، از دو جهت دارای اهمیت ) است: نخست اینکه ریشه ها و مبانی فکری او که برگرفته از تفکر اسلامی است، و دوم تاثیر اندیشه های برهان الدین محقق ترمذی که طریقه اش بر پایه ریاضت و ملامت بود، و نیز شمس تبریزی، که بر عشق و جذبه تاکید داشت. مولوی، به عنوان مسلمانی دیندار، در مسیر شناخت انواع رنج و راه های مقابله با آنها از راه جهان بینی دینی وارد می شود. او ابتدا به آفرینش هدفمند الهی اشاره می کند، سپس با مطرح کردن بحث جبر و اختیار، که از یک سو با آفرینش، و از سوی دیگر با مفهوم رنج در ارتباط است، رنج حقیقی را برگرفته از عشق الهی توصیف می کند و راه درمان آن را به اختیار تسلیم جبر الهی شدن، و در نهایت، وصال با حقیقت مطلق میداند. استفاده مکرر وی از احادیث و روایات اسلامی، نشان دهنده تاثیر آموزه های اسلامی بر اندیشه اوست.
As a fact of sentient life، suffering is a concomitant problem of the human existence. Throughout the history people from different backgrounds and points of view، such as psychological، philosophical and mystical، have tried to solve this problem. Thus suffering، more than any other fact of human life، raises the philosophical questions that religion customarily tries to answer; questions such as: Is there any relation between suffering and evil? As the absolute Good، what is the role of God in relation to suffering and evil? What is the best remedy ofhuman suffering? Theists answered to these questions in different ways. Rumi was one of them who tried to find reasonable explanations. His reflections about suffering، as revealed in Mathnavī، can be traced back to his Islamic beliefs on the one hand، and to the teachings of Borhān Al-dīn Tirmadhī، a sufi master who emphasized the blame (malāma) and asceticism (riyada)، and Shams Tabrizi، who stressed the importance of love in thariqah (the Path) on the other hand. As a Muslim، Rumi observed the suffering from the Islamic pointof view. Firstly، he referred to creation as the purposeful act of God and then by explaining the problem of freedom and determinism، described the true suffering as the sweet fruit of the Divine love، so much so that a true lover should willingly submit her/himself to it. Rumi’s frequent referring to Islamic sayings and traditions is the sign of the influence of religious teachings on him.
خلاصه ماشینی:
موضوع رنج در اندیشۀ وی ، با تأکید بر مثنوی معنوی، از دو جهت دارای اهمیت است : نخست اینکه ریشه ها و مبانی فکری او که برگرفته از تفکر اسلامی است ، و دوم تأثیر اندیشه های برهان الدین محقق ترمذی که طریقه اش بر پایۀ ریاضت و ملامت بود، و نیز شمس تبریزی ، که بر عشق و جذبه تأکید داشت .
١. مولوی ، جلال الدین محمد بن محمد، مثنوی معنوی، به کوشش رینولد نیکلسون ، تهران ، انتشارات هرمس ، ١٣٨٢، دفتر پنجم ، ١٠٢٥.
با وجود این مضامین ، که در مثنوی کم نیست ، باید توجه داشت که این شربینی در نگاه مولانا مطلق نیست ، زیرا براساس طرح و هدف الهی ، و نیز ابعاد وجودی انسان از نظر مولوی ، در مثنوی به سه نوع رویکرد نسبت به دنیا بر می خوریم که فرضیۀ شر، و به دنبال آن ، رنج مطلق بودن آن را منتفی می سازد: ١.
اما وجه شر زندگی مادی از آن روست که این دنیای مادی در جنبۀ ظاهری ، فانی است و شادی و غم آن حقیقت ندارد؛ به همین دلیل نیازهای حقیقی آدمی به وسیلۀ نعمت ها و لذت های موجود در آن برآورده نمی شود و نه تنها نفعی به انسان نمی رساند، بلکه می تواند 2 مانعی برای رسیدن آدمی به کمال باشد.