خلاصه ماشینی:
"که نگارنده پس از تحلیل گفتمان امنیتمحور حاکم بر سیاست جهانی در دوران جنگ سردبه این نتیجه میرسد که امروزه گفتمان فرهنگیموجب شکلگیری ادبیات جدیدی در عرصه جهانیشده است بهطوریکه دو پیامد عمده به همراه دارد: یکی شکلگیری فرهنگ مقاومت در سیاست جهانیو دیگر اینکه دیپلماسی فرهنگی و رسانهها مهمترینابزار اعمال قدرت نرم(فرهنگی)در سیاست جهانی بودهو تاثیر بهسزایی در پیشبرد اهداف و منافع ملی کشورهادارد.
ازاینرو،پرسش اساسی،این است که:جایگاه و نقش قدرتفرهنگی(قدرت نرم)در سیاست جهانی چیست و چهپیامدهایی به همراه دارد؟ در پاسخ به آن،فرضیه اینگونه،مطرح میشود که«تلاش در تولید،تأمین و اقناع ارزشها،ایستارها و طرزتلقیهای مشترک،موجب کسب قدرت فرهنگی و درنتیجه،موجب تسهی در دستیابی به اهداف و منافعملی کشورها و نیز موجب ارتقاء و کارآمدی سیاستخارجی کشورها و از سویی کاربرد قدرت فرهنگی،موجب شکلگیری فرهنگ مقاومت در عرصه سیاستجهانی میگردد.
بنابراین میتوانگفت فرهنگ و بالتبع،قدرت فرهنگی،نقش حاشیهایدر تحولات فکری و سیاسی در عرصه سیاست جهانیداشت و عمده کشورها در منازعات و مناسبات خود،بر قدرت سخت و قدرت نظامی،جهت پیشبرد اهدافو منافع ملی خود تکیه میکردند همانگونه که اینساحت از قدرت در حوزۀ سیاست داخلی کشورها،حاکمیت داشت،در سیاست جهانی نیز کشوری کهدارای ابزارهای مادی و قدرت بیشتری بود،توان تغییر در اقناع قدرتهای ذرهای را نیز به همراه داشت وهمواره،قدرت نظامی و تسلیحاتی را به رخ کشیده واهداف امپریالیستی خویش را تعقیب مینمودند.
در ادامه،نقشو تأثیر قدرت فرهنگی بر روند تحولات جهانی،بویژۀپس از حادثه 11 سپتامبر مورد مطالعه قرار گرفتهو بدین نتیجه رسیدیم که حاکمیت این گفتمان درسیاست جهانی،دو پیآمد عمده به همراه داشت: یکی شکلگیری فرهنگ مقاومت در سیاست جهانیو دیگر اینکه دیپلماسی فرهنگی و رسانهها بهعنوانمهمترین ابزار اعمال قدرت نرم(فرهنگی)در سیاستجهانی،تأثیر شگرفی بر پیشبرد اهداف و منافع ملیکشورها دارد."