چکیده:
به سفرنامهها به عنوان یکی از منابع مهم شناخت ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی جوامع توجه شده، ولی این توجه همواره با محدودیتهایی در فهم، شناخت و تفسیر نیز قرین بوده است. سفرنامهها در واقع، نوعی روایت است، روایتی که قالب زمان، مکان، موقعیت و رخدادها، تنگناهایی را برای آن به وجود میآورد. روایت سفرنامهنویسان غیرایرانی درباره ایرانیان و ویژگی های فرهنگی ـ اجتماعی آنان موضوعی است که در مقاله حاضر به آن پرداخته شده است. در تاریخ غرب، یکی از رسانههای مهم در شناخت ایران و در کل، برای سایر دیگریها، سفرنامهها بوده است که بنیانهای اولیه تصاویر دیگران را در سنت غربی فراهم میکرده است .این روایت وجهی آسیبشناختی دارد، وجهی که در سفرنامههای خارجی شکلی غالب به خود گرفته است و قطعا، برداشتی یک سویه و مبتنی بر پیش فرض های غربی از سابقه تاریخی ماست، اما درس آموز، تامل برانگیز و رفع شدنی است.
خلاصه ماشینی:
"فرهنگ و شخصیت ایرانیان در سفرنامههای خارجی حسین میرزایی1 استادیار گروه توسعۀ دانشگاه تهران جبار رحمانی2 دانشجوی دکتری انسانشناسی دانشگاه دهلی کیده {IBبه سفرنامهها به عنوان یکی از منابع مهم شناخت ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی جوامع توجهشده،ولی این توجه همواره با محدودیتهایی در فهم،شناخت و تفسیر نیز قرین بوده است.
«با آنکه فکر و روح مردم ایران در حال رکود و انجماد است ودستگاه حکومتش از کار و ابتکار افراد تشویق و حمایتی نمینماید،باز در سیرت و وجودایرانیان شادابی دلپذیری هست که موجب شده آنها را فرانسویان مشرقزمین بنامند،همانزندهدلی که بالغ بر چند هزار سال،به رغم تهاجمهای پیدرپی و سوانح دیگر،ایشان راملتی پایدار ساخته و امکان آن را داده است که بر فاتحان خویش پیروزی یابند و به جایفنا شدن در چنگ مهاجمان،آنها را در خود فانی سازند و حتی در این روزگار انحطاط،بهآنها نوعی تجانس و هماهنگی عجیب بخشیده است که با وجود ضعف و فتوری که ظاهرادارند،هیچ قوم و ملتی در جهان از این جهت با ایشان برابر نیست»(کرزن،1373:750).
سفرنامهنویسان عموما،از نوعی تداوم و استمرار فرهنگی در ایرانیان یاد کردهاند و حتی&%00310AFTG003G% در بسیاری مواقع،با اشاره به کارهای هرودوت و دیگر آثار تاریخی و سفرنامهای باستانیدربارۀ ایرانیان،این تداوم و استمرار را گوشزد کردهاند(دلاواله،1381:جکسن،1369 وبلوشر،1363)و برای آنها همیشه«میان رفتار کنونی ایرانی و گذشتۀ این کشور،عناصرنیرومندی از تداوم وجود دارد»(فولر،1377:7؛دلاواله،1381:234).
هرچند مطالبی بسیار اندک در پارهای از سفرنامههای اخیر،درباب مسئله و مشکل کجفهمیها از ایران و بیتوجهی به عمق و پیچیدگی سنت ایرانی دیده میشود-و شاید این طلایهها نویدبخش امکان ظهور فهم گفتگویی در آینده باشد-اما بازوجه غالب و عملی و واقعی فهم بر رابطۀ نوع دوم استوار است."