چکیده:
طرفداران نظریه انتخاب در تعیین امام، به دو روش مستقیم و غیر مستقیم (خلف) بر مدعای خود استدلال کردهاند. در روش نخست، به رفتار صحابه و اثبات امامت ابوبکر از طریق بیعت استدلال نموده و در روش دوم، با ابطال نظریههای رقیب که عمدهترین آنها نظریه انتصاب است بر دیدگاه خود احتجاج کردهاند. ما در این مقاله، ضمن نقل هر دو روش، پاسخهای لازم را بیان کردهایم.در روش مستقیم، روش انتخاب را مورد اجماع دانستهاند که در پاسخ میگوییم اجماعی شکل نگرفته است. همچنین انتخاب ابوبکر، منصوص نیز نبوده است؛ پس نه از راه اجماع و نه از طریق نص، نمیتوان انتخاب او را صحیح دانست.در روش غیر مستقیم این استدلال که نص آشکار و غیر قابل تأویلی بر ولایت علی( وجود ندارد را رد کرده و ثابت نمودهایم نه تنها نص آشکار بر این مسأله وجود دارد؛ بلکه متواتر نیز هست.
خلاصه ماشینی:
"اشکال فرضیه کتمان یا عدم نقل نص در امامت حضرت علی( از سوی منکران آن، پیامد هایی دارد که نمیتوان به آن ملتزم شد؛ زیرا این فرضیه را درباره وجود معارضههای موفق با قران کریم نیز میتوان مطرح کرد و گفت: کسانی به تحدیهای قران پاسخ داده و با آن به معارضههای موفق برخاسته اند؛ ولی مسلمانان آنها را کتمان این سخن سید مرتضی، استوار و پا برجا است؛ ولی مورد بحث ما را شامل نمیشود؛ چون بحث ما درباره نص جلی بر امامت است.
2. نخستین سخنی که از عباس عموی پیامبر( نقل شده است، به هیچ وجه، با منصوص بودن امامت حضرت علی( منافات ندارد؛ زیرا مقصود وی از پرسش از پیامبر( درباره این که آیا بنیهاشم به خلافت خواهند رسید یا دیگران، میتواند این باشد که آیا بنیهاشم که امامت، حق شرعی آنان است، به حق خود خواهند رسید یا نه؟ به عبارت دیگر، پرسش از پیامبر( به استحقاق امامت ربطی نداشته، بلکه مربوط به این بوده است که آیا امامت به کسی که مستحق آن است خواهد رسید یا نه؟ چنین پرسشی هایی عقلایی و متعارف است، مانند این که فردی وصیت کند پس از مرگ او مقداری از اموالش به یکی از خویشاوندان او اعطا شود."