خلاصه ماشینی:
"آسیای مرکزی در حال ظهور و نیز جوانب قومی ومذهبی آن را میتوان به شرح زیر توصیف کرد: الف)توانایی و دوام نیروهای روستایی که تقریبا بعد ازتسلط هفتاد سالۀ شوروی دست نخورده باقی مانده است.
با توجه به هدفی که دنبال میکنیم،بحث این جانب تنهابه منطقی مربوط میشود که در چارچوب این کنفرانس قرارمیگیرند،یعنی آن بخش از آسیای مرکزی که ارتش تزار در1868 فتح کرد و حتی بعد از کوششهای محلی جهت دستیابی به استقلال،در قلمرو شوروی باقیماند.
به رغم این تعریفمحدود از آسیای مرکزی،در بحث مربوط به قومیت و مذهب،نادیده گرفتن مناطقی که با یکدیگر پیوند تاریخی دارند،اشتباهمحض است-هر چند که این مناطق،امروزه در خارج ازمرزهای بینالمللی کشورهای مشترکالمنافع-جانشینشوروی[سابق]به عمل آمده،اصطلاح آسیای مرکزی تنها درمورد چهار جنوبی ترکمنستان،تاجیکستان،ازبکستانوقرقیزستان،نه قزاقستان،به کار گرفته میشود.
واقعیت این استکه تا اوایل قرن حاضر زبان فارسی،زبان فرهنگی مناطق وجمعیتهای غیر مهاجر در آسیای مرکزی بوده است.
بدین ترتیب،میبینیم که در ایندوره،تفاوت بین وابستگی مذهبی و زبان براحتی کنار گذاشتهشد تا زمینۀ تطبیق با هویت جدید که در راستای هدفهای ملیتیشوروی حرکت میکرد،فراهم آید به همین نحو،مناطق دو زبانه و غیر قومی[4]از لحاظقومی و زبانی در این دوره مشخص و تفکیک شدند.
نیروهای شهری و روستایی نکته قابل توجه در مناطق غیر مهاجر آسیای مرکزی ایناست که جمعیت محلی در خارج از شهرها پراکنده است ومهاجران در داخل شهرها زندگی میکنند.
از آنجا که اغلب جمعیت محلی در حومۀشهر زندگی میکنند،قابلیت فرهنگ مذهبی در شهرهایبزرگ و نهادهای آموزشی که از این مناطق دانشجو میپذیرند،محسوس شده است."