خلاصه ماشینی:
"در دورهای که شاید از ارباب قلمکمتر کسی را یارای انتقاد صریح و هجوم به نی سواران حاکم بوداو با استفاده از لطف سخن و قبول خاطر که خداداد است واشتهار و بلند نامی بینظیری که در دورۀ حیات خود داشت به کاخشوم بیدادگران تاخته و شمشیر قلم را بیمهابا به روی ستمگرانبیدین آخته بود: {Sاگر قضاوت قانون و عدل و انصاف است#چرا جهان همه ظلم است و جور و اجحاف استS} {Sجهان قلمرو ابلیس و بند قانون نیز#به دستیابی این قاضی دو سر قاف است#به دست مرشد بافنده کش رود قانون#که دستگاه قضا،کارگاه کشباف است#بحرف حق نشود هیچ باطلی محکوم#که این وکیل مدافع حریف و حراف است#اگر شکنجۀ ما بیش میرسد،غم نیست#که اجرو خیر بزرگان دین به اضعاف است#بمال وقف تو جز دست خائنین نرسد#که دزد بیرد پایش امین اوقاف است#ترا به جامعه حق نفس کشیدن نیست#همین قدر که نفس هست عین الطاف استS}در شعر دیگری میفرماید: {Sبر مسند مشروطه و آزادی و قانون#خودخواه و خطرناکترین مستبدانند#یکدست به دردند و دگر دست به دارو#حب یرقانند و سموم کبدانند#در دخل بجیب شرکاء حاتم طائی#در خرج به نفع فقرا مقتصدانند#دیگر نه خیانات بشر مستتر از خوف#و آخر نه امانات خدا مستردانند#معروف شده منکر و منکر شده معروف#و آشوبگران معتبر و معتمدانند#مردان خدا کشته و زندانی و مفلوک#یا از وطن آواره و نفی البلدانند#اوراق و مجلات به عورات فواحش#نقش است و شیاطین که قد و نیمقدانندS} {Sبردند جهانی بدر از دین که مسلم#شیطان رجیمند و لعین الا بدانند#خوانند گروهی به خدا خلق و خداوند#شاهد که بنا گفته خود معتقدانه#این مدعیان روسیه آیند به محشر#آنروز بروشن سندی مستندانند#یا رب برسان مهلت این قوم به پایان#کز قسوت قلب آیت طال الا مدانندS}او به عنوان شاعری آرمانخواه و دینمدار همچنین دردو داغ مردمی که در اثر سیاستهای ناروای مشتی وطنفروش بهروز سیاه نشانده شده بود،سالها به شانههای مجروح خویشمیکشید و حیات به کام آن دوره را که مشروط به مزدوری اجنبیمیسر بود،رسوا میکند."