خلاصه ماشینی:
"بدینسان،روشن است که کشورهای ساخته شده توسط قدرتهای نظامی و سیاسیشوروی سابق که بیتردید،بازیهای سیاسی انگلستان نیز در تحقق آن سهم بسیار داشته است،نقشهای تاریخی مردم منطقه را در زمینههای فرهنگی و اقتصادی دگرگون کرده و بر کشورهایهمسایه نیز آسیبهای فراوان وارد ساخته است و بر روی هم جامعههای بر ساختهای پدید آوردهکه از وظایف اصلی اجتماعی تهی بوده و چه بسا به انبوه جمعیت شباهت بیشتر داشتهاند تا به جامعه کامل،به دیگر سخن هویت به مثابه معیار و جوهر هستی جامعه در این سرزمین گستردهاز میان رفته،یا بسیار کمرنگ و بیرمق هنوز هم در بخشهای نهادینه تاریخی حیات کم فروغی ازخود نشان میدهد که البته امیدبخش است.
فزون بر قبول پیوندهای ارگانیک نهادهای گوناگون جامعه و نظامهای نهادی،بسیاری ازتحلیلها خاصه دوران سازیهای تاریخی که در کشورهای کمونیستی از آن میان در آسیای مرکزیهم مقبولیت یافته بود،برپایه«ایدئولوژی»های متنوع پدید آمده که بر روی هم چه نوعمارکسیستی و چه انواع دیگر لیبرالیستی چون دورانسازیهای متعلق به لوی برول1،اگوست کنت2و دیگر جامعهشناسان قرن نوزدهم یا آنچه امروز برپایه رشد و توسعه و صنعتیشدن و مدرنیسم و حتی جامعه مدنی بیان میشود برپایه اصل مرکزیت اروپا3یا«غربمحوری»یا برتری تمدن و فرهنگ مغرب زمین است.
سیطره جهانی در کل منطقه به معنای عام و سلطه روسیه به معنای خاص،جدا کردن منطقه ازواحد طبیعی-جغرافیایی متکامل و ایجاد انقطاع فرهنگی-تاریخی با گذشتهها و همسایگان کنونی بهصور گوناگون،محروم کردن افراد جامعه از معارف بشری،توجه به امرهای مادی و«زیربنایی»مبتنی برخواستهای حکومتی و دور نگاهداشتن مردم از تفکر و ابداع و ابزار ذوقیات هنری و مکنونات قلبی،بر روی هم موجب زیانهایی دیرپای شد که اهم آنها عبارتاند: -از میان رفتن هویت ممتاز معنوی و مادی جامعه که محور اساسی رشد ملی است."