چکیده:
نویسنده در این مقاله به بررسی فعالیتهای اقتصادی رضا خان پرداخته و معتقد است اگر چه این فعالیتها در ظاهر شکل اقتصادی داشته، ولی در حقیقت، یک سری اقدامات سیاسی در زمینه تامین منافع دولت استعمارگر انگلیس، بوده است. اثبات این ادعا و رد نظریههای خوشبینانه به اقدامات رضاخان با دلایلی چند، از جمله توجه به شرایط سیاسی و اجتماعی کشور، توجه به انگیزهها و منافع دولت انگلیس و نیز با در نظر گرفتن نخستین گام وی؛ یعنی توسعه مراکز نظامی و انتظامی، ممکن خواهد بود. نویسنده در این مقاله، در صدد است نشان دهد فعالیتهای اقتصادی رضا خان، افزون بر اینکه به وابستگی کشور در بخش اقتصاد و تمرکز بخشهای اقتصادی در بدنه دولت انجامید، موجب شد زمینه متبوعیت بخش سیاسی و تابعیت بخش اقتصادی نیز فراهم آید.
The writer of the present article is investigating Reza Khan’s economic activities, holding that while these activities were seemingly economic, they were in effect some political measures for the interests of the colonialist government of Britain. It would be possible to prove this claim and reject those optimistic views on Reza Khan’s proceedings through presenting some reasons, such as considering the political and social conditions of the country, considering the motivations and interests of the British government, and considering her first step – i.e. expansion of military and disciplinary centers. The writer tries to show that Reza Khan’s economic activities resulted in the country’s dependence in economy and centralization of economic sections in government, and prepared the ground for subordination of political and economic sections.
خلاصه ماشینی:
اثبات این ادعا و رد نظریههای خوشبینانه به اقدامات رضاخان با دلایلی چند، از جمله توجه به شرایط سیاسی و اجتماعی کشور، توجه به انگیزهها و منافع دولت انگلیس و نیز با در نظر گرفتن نخستین گام وی؛ یعنی توسعه مراکز نظامی و انتظامی، ممکن خواهد بود.
طبیعی است که در شرایط ضعیف بودن پایههای اقتصادی، دولتهای قدرتمند و استعمارگر اهداف پلید خود را به شکلهای گوناگون تأمین کنند و طولی نکشید که روشن شد رشد زیاد و ناهماهنگ نیروی نظامی، با هدف حفظ کشور از هجوم بیگانگان و دشمنان خارجی نبوده است؛ زیرا همین ارتش که پول و امکانات هنگفتی صرف آن شد، در نخستین حمله قوای متفقین از هم پاشید.
دولت به منظور تحقق هدف خود بستری فراهم کرده بود تا بیگانگان با عنوان کارشناس در امور کشور دخالت و حضور داشته باشند، ولی آنها پس از تغییر وضعیت و ضعف قدرت دولت مرکزی و به دلیل ناامنی کشور این بخشها را ترک کردند و چون مراکز صنعتی از حضور آنها خالی شد، به ناگاه، چرخههای صنعت نیز از حرکت باز ایستاد.
از سویی چون سیاست کهنه این دولت استعماری مبنی بر « تفرقه بینداز، حکومت کن»، تغییر کرده بود و انگلیس به این نتیجه رسیده بود که به جای حمایت از حکام در هر منطقه، دولتی مقتدر و کاملا دستنشانده ایجاد کند، دولت رضا شاه به تقویت بنیههای اقتصادی اقدام کرد که به وجود آمدن مراکز صنعتی و بهطور کلی مدرنیزاسیون، پاسخی به این نیاز دولت بود تا با در اختیار داشتن منابع مالی کافی، هم بتواند ارتش را برای تحقق این هدف تجدید قوا کند و هم مراکز اداری و دستگاههای دولتی را گسترش دهد.