چکیده:
در تاریخ معاصر ایران، تمرکزگرایی و تمرکززدایی، همپای توسعه نیافتگی و توسعه یافتگی سیاسی، با فراز و نشیبهای کوتاه و بلندی همراه بوده است. در همین دوره، گاه به توسعه یافتگی سیاسی نزدیک و گاه از آن دور شدهایم. در دوره معاصر تاریخ ایران، تمرکزگرایی را بیشتر و تمرکززدایی را کمتر تجربه کردهایم، ولی به رابطه میان تمرکزگرایی و توسعه نیافتگی سیاسی و تمرکززدایی و توسعه یافتگی سیاسی، توجه جدیتری شده است. ازاینرو، تاثیر تمرکزگرایی و تمرکززدایی در تحقق توسعه و توسعه نیافتگی سیاسی کشف نشده است. بنابراین، این پرسش مطرح میشود: چه رابطه معناداری میان تمرکزگرایی و تمرکززدایی با توسعه نیافتگی سیاسی و توسعه یافتگی سیاسی وجود دارد؟
Throughout the modern history of Iran, centralism and decentralization, like development and underdevelopment, have experienced many vicissitudes. During this very period, we were sometimes approaching development and sometimes distancing ourselves from it. In the modern history of Iran, we have experienced centralism more and decentralization less, but we have paid a more serious attention to the relationship between centralism and political underdevelopment, decentralization and political development. Accordingly, the effect of centralism and decentralization on the realization of development and political underdevelopment has not been discovered. Now, one question arises: what is the meaningful relationship between centralism and decentralization on the one hand, and political development and political underdevelopment on the other hand?
خلاصه ماشینی:
بر پایه تعاریف بیان شده، شاخصههای هر یک از این مفاهیم عبارت است از: کانونی بودن قدرت شاه یا تجمع قدرت سیاسی فردی، اقتدارگرایی سلطانی، بردگی بوروکراتیک، شخصی شدن تصمیمگیری نخبگان حاکم، تشدید بوروکراسی اداری و استقرار و استمرار نهادهای امنیتی، از شاخصههای تمرکزگرایی، تحدید قانونی قدرت شاه، تأسیس مجلس نمایندگان یا استقرار نهادهای مستقل از دولت دموکراتیک، اصل تفکیک قوای سهگانه، زایش انجمنهای ایالتی و ولایتی یا به وجود آمدن شوراهای مردمی و محلی، از شاخصههای تمرکززدایی، بیتحرکی یا بیتفاوتی سیاسی، فقدان طبقات اجتماعی قدرتمند، شکلگیری احزاب دولتی و رسمی، فقدان فضایی برای مخالفت و نبود مطبوعات و رسانههای گروهی آزاد، از شاخصههای توسعه نیافتگی سیاسی و حضور فعال انجمنها و جمعیتها، تعدد و تنوع وسایل ارتباط جمعی، در عرصه بودن طبقات اجتماعی، گسترش فعالیتهای انتخاباتی و افزایش مشارکت و رقابت سیاسی، از شاخصههای توسعهیافتگی سیاسی در پژوهش حاضر است.
این موضوع در اطلاعیه دادستانی در سال 1360 آشکار است: احزاب و گروههایی که بر ضد جمهوری اسلامی اعلام مبارزه مسلحانه کردهاند، تنها به شرط رها کردن موضع قبلی خود و تحویل سلاحها میتوانند در چارچوب قانون فعالیت کنند، (شهرامنیا، 1385: 284) ولی هیچگاه حتی در دوره جنگ، از فعالیت احزاب سیاسی مخالف غیرمعاند چون نهضت آزادی، جلوگیری به عمل نیامد و تنها کسانی را کنار گذاشت که حزب را محلی نه برای فعالیتهای سیاسی قانونی، بلکه مکانی برای جنگ مسلحانه و نابودی نظام قرار داده بودند، اما انقلاب نمیتوانست نسبت به آزادی فعالیتهای سیاسی بیتفاوت باشد؛ زیرا انقلاب با تمام وجود بر پایه مشارکت مردم و دستههای سیاسی پدید آمده بود و نمیتوانست و نیز نمیتواند بدون آن، به حیاتش ادامه دهد، ولی احزاب باید بر مبنای اساس و قواعد فعالیتهای سیاسی دموکراتیک و در چارچوب نظم پذیرفته شده حاکم حرکت کنند که در غیر این صورت، چنین گروههایی، حزب بهشمار نمیآیند.