چکیده:
نویسنده در این مقاله میکوشد ثابت کند عامل اصلی بیداری مردم در دوره قاجار، فرهنگ سیاسی تشیع بوده که در سایه اطلاع رسانی درست علما به مردم و ایستادگی در مقابل حاکمیت قاجارها به وجود آمده است. وی نقش روشنفکران را در این بیداری، نقشی تبعی و جانبی میداند و معتقد است، روشنفکران بیشتر از موقعیت پیش آمده به کمک علما، در جهت سوق دادن نهضت به سوی غربگرایی سود بردند.
In the present article, the writer is attempting to prove the Shiite political culture as the main factor in awakening people during the Qajar period, emerged due to the proper instructions by religious scholars and their resisting Qajar dominion. The writer believes in a secondary and subordinate role for intelligentsia in this regard, holding that they generally made use of the opportunity engendered by religious scholars to westernize people's movement.
خلاصه ماشینی:
حاج آقا نورالله مجتهد اصفهانی، از روحانیان مشروطهخواه، در نامهای که در اوایل مشروطه برای میرزا ابراهیم مجتهد شیرازی فرستاده، نوشته است: «در روزگار استبداد، چنان رفتار کردند که نزدیک بود اسمی از دین و ملت محمدی( باقی نگذارند»، اما امروز، با مشروطیت و ایجاد مجلس ملی «نور شریعت و تمدن و ملتپرستی و دینداری و معدلت و مساوات و اتفاق دولت و ملت و اتحاد کلمه، آفاق را روشن کرد»...
در این خصوص باید تأمینات به آنها بدهید؛ یعنی در [روزنامه] قانون نوشته شود که عمل دولت و ملت بر دست این علما که امروز خود را عاری از امور سیاسی میدانند، چون صاحب علم و دیانت و حب ملیت هستند، هزار بار خوبتر و نیکوتر جریان میکند و دایر خواهد بود...
(همان: 339) <H3>آیا مشروطه تجدد بومی بود؟</H3> آنچه مسلم است، نوعی تجدد شیعی در ایران در حال شکلگیری بود و علمای بزرگی چون شیخفضلالله نوری در تهران، آقا نجفی اصفهانی در اصفهان و سید لاری و میرزا ابراهیم محلاتی شیرازی در شیراز و از همه بالاتر علمای نجف میکوشیدند با تشکیل مشروطه، گامی بزرگ در جهت استقرار این تجدد بومی بردارند.
ملکم در جایی دیگر افزون بر تصریح بر این مسئله، به جایگاه بینظیر علما در میان تمامی اقشار مردم اشاره دارد و مینویسد: «آیا اگر به واسطه حرکات بیمحابا، مردم را بشورانند، شورش چند کرور نفوس را جواب میتوانید گفت؟» (محیط طباطبایی، 1327: 168 ـ 177) بنابر آنچه بیان شد، ملکم به روشنی دریافته بود رهبری حقیقی مردم به دست علماست و جامعهپذیری سیاسی (حتی در سطح نخبگان) را نیز آنها شکل میدهند.