چکیده:
نفاق، پدیده ای است که در همه جوامع قابل پیگیری است. یکی از این عرصه ها، عرصه نظری مباحث نفاق است در این زمینه، بررسی عوامل ظهور نفاق شایسته پژوهش است. بی تردید، طرح این گونه مباحث از منظر دینی می تواند به تحکیم مبانی نظری مطالعات انقلاب اسلامی بینجامد. نفاق در صدر اسلام پدیده ای است که از نگاه بسیاری، معلول «ترس» و از دید برخی دیگر، معلول عوامل متعدد و گوناگونی چون طمع، ترس، تعصب، اخلال و ایجاد انحراف در برنامه انبیاست. لازمه این اختلاف آن است که در دیدگاه نخست، پیدایش نفاق، محدود به مدینه می شود، ولی در دیدگاه دوم، وقوع آن در مکه پیش از هجرت نیز قابل فرض و اثبات است. تدبر در آیات مربوط به منافقان، موید دیدگاه اخیر است
Hypocrisy is a phenomenon traceable in various societies as well as ours. One of the study fields pertaining to hypocrisy is the theoretical fields of discussions on it. In this regard, it is advisable to study the factors leading to the emergence of hypocrisy. No doubt, putting forward discussions of this kind from religious point of view can lead to the fortification of the theoretical bases of studies on Islamic Revolution. In the advent of Islam, hypocrisy was a phenomenon caused by "fear" – as some believe – and caused by various factors such as avarice, fear, prejudice, and deviance in the prophet's mission – as some others believe. What follows from the difference between these two views is that in the first view, the emergence of hypocrisy is limited to Medina, while in the second one its emergence can be presumed and proved in Mecca before Hijra as well. Scrutiny in verses pertaining to the hypocrites supports the latter view.
خلاصه ماشینی:
در پاسخ به این پرسش که آیا نفاق در صدر اسلام تنها معلول ترس از قدرت مسلمانان مدینه است یا اینکه انگیزههای دیگری نیز در شکلگیری آن تاثیرگذار بوده است، شیخ صدوق( در کتاب کمال الدین و تمام النعمه با نقل روایتی مفصل، گفتوگوی سعد بن عبدالله قمی (م301) با یکی از نواصب را درباره ایمان برخی صحابه مطرح میکند.
آيا نفاق، سازماني محدود به دوران پس از هجرت است يا شامل محيط مكه پيش از هجرت نيز میشود؟ در پاسخ به پرسش نخست، بايد گفت افزون بر آياتي كه وجود سازماني فعال و جرياني پنهان و خطرناك در ميان جامعه اسلامي را به مؤمنان هشدار میدهد، 1 موارد ديگري نيز به چشم میخورد كه میتوان به كمك آن، وجود نفاق فردي در مركز حكومت پيامبر را اثبات کرد؛ برای مثال، در سوره محمد آمده است: (وَ يَقُولُ الّذينَ آمَنُوا لَوْ لا نُزِّلَتْ سُورَةٌ فَإِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ مُحْكَمَةٌ وَ ذُكِرَ فيهَا الْقِتالُ رَأَيْتَ الّذينَ في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ نَظَرَ الْمَغْشِيِّ عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَأَوْلى لَهُمْ(.
ق: ج1، 87) طبق اين بيان، آنچه كه سبب پيدايش نفاق در مدينه شده است، ترس از قدرت و هيمنه مسلمانان است ازاينرو، ممكن نيست چنين عاملي در مكه پيش از هجرت وجود داشته باشد و اصولاً هيچ انگيزهاي براي نفاقورزي در اين دوره وجود ندارد.
. (طباطبایی، 1374: ج20، 141) نگارنده، ضمن تأييد ديدگاه دوم، بر اين باور است كه دقت در مضامين آيات، نه تنها تعدد عوامل را در پيدايش نفاق نشان میدهد، بلكه در پارهاي موارد، بر وجود برخي انگيزههاي نفاقورزي در مكه پيش از هجرت نیز دلالت میكند.