چکیده:
سفر همواره مضمونی بسیار رایج و پرکاربرد در آثار منظوم و منثور ادبی بوده است. با رواج تصوف، صوفیان برای تهذیب مریدان، آنان را به سفرهایی طولانی وادار می کردند، اما به مرور این اندیشه مطرح شد که سفر باطنی یا در اصطلاح سیر انفس در تحقق کمال و تهذیب نفس بسیار موثرتر واقع می گردد؛ از این رو غالبا در صورت عدم امکان سیر انفس، سیر آفاق مطلوب محسوب می شد. با ورود تصوف به شعر، بسیاری از اندیشه ها و تعالیم صوفیان وارد حوزه شعر شد. در این میان صائب تبریزی چه به سائقه های شخصی و چه به سبب تاثیر پذیری عمیق از مولانا، پاره ای از این تعالیم را دست مایه مضمون های شاعرانه قرار داده است. از جمله در قالب تشبیهات و تصاویری زیبا و نیز در خلال تعبیرات متنوع در خصوص سفر باطنی یا سیرانفس سخن گفته است.
خلاصه ماشینی:
"سفر باطنی در قالب تعبیراتی دیگر در اشعار صائب،مضمونهای فراوانی دربارهی عزلت،در خانه ماندن،خلوت کردن،گوشهنشینی و مواردی قریب به آنوجود دارد که باز به شکل غیرمستقیم توصیه به رها کردن سیر آفاق و دعوت به اهتمام به سیر انفس است: {Sما گوشهنشینان،چمنآرای خیالیم#در خلوت ما نکهت گل بار نداردS}(صائب/قهرمان46/) {Sنیست غیر از گوشهی عزلت مرا جایی قرار#درصدف چون گوهر سیراب خوابم میبردS}(صائب/قهرمان47/) {Sجز من که باغ خویشتن از خانه کردهام#در نوبهار سر به گریبان که میبردS}(صائب/قهرمان47/) {Sبه کسی بود مسلم سفر دیار وحدت#که درون خانه باشد همهجا رسیده باشدS}(صائب/شعار224/) البته شواهد مربوط به این مضمون نیز بسیار است اما به همین مختصر بسنده شد،شاید بتوان دعوت به«برونآمدن از خویش»یا رسیدن به«از خود بیخبری»را همنوعی دعوت به جستجوی کمال از راه سفر باطنی تعبیر کرد،بیتهای زیر اینگونه مضمونی دارند: {Sبوی گل و باد سحری بر سر راهند#گر میروی از خود به از این قافلهای نیستS}(صائب/قهرمان181/) {Sاگر از خویش برون آمدهای چون مردان#باش آسوده که دیگر سفری نیست تراS}(صائب/شعار221/) {Sنکردهای سفری در رکاب بیهوشی#گذشتن از سر کون و مکان چه میدانیS}(صائب3356/) {Sبرون نیامده از خویشتن سفر نکنی#ز خویش تا نبری راه عشق سرنکنیS}(صائب3360/) و سرانجام صائب در بیتی با اشاره به ماندگی ناشی از سیر آفاق،بهطور غیرمستقیم به رویآوردن به سیر انفسرا توصیه مینماید: {Sحاصلی جز ماندگی مردم ندارند از سفر#میدهد از تیه موسی یاد،صحرای جهانS}(صائب2906/) ."