چکیده:
مقاله حاضر تلاشی است برای معرفی ماخذ داستان شیخ صنعان که یکی از داستانهای معروف منطق الطیر عطار است. بنظر میرسد، منبع عطار برای سرایش این داستان، اسطوره هندی«ماتسینرانات و گوراخنات» بوده است.
اسطورهای که در حدود قرون دهم تا دوازدهم میلادی(مطابق با قرون چهارم تاششم ق.)در هند و نپال رایج بوده است و داستان یک جوکی (پیرفرزانه) را روایت می کند که اسیر عشق زنان شده، دچار نسیانمی گردد و سرانجام توسط شاگرد خاص خود، متذکر شده، به میان شاگردان برگشته، تدریس آموزه های عرفانی جوکیانرا از سر می گیرد.
خلاصه ماشینی:
#هر چه یادش بود از یادش برفت#باده آمد،عقل،چون بادش برفت#خمر،هر معنی که بودش از نخست،#پاک از لوح ضمیر او بشست#عشق آن دلبر بماندش صعبناک#هر چه دیگر بود،کلّی،رفت پاکS}(منطق الطیر،1383:ب 1366-1371) دختر ترسا برای کابین ازدواج خود از شیخ میخواهد تا به مدت یک سال خوک بانی کند؛شیخ بااین درخواست موافقت میکند؛یاران شیخ،ناامید و غمگین به کعبه بازمیگردند: {Sعاقبت رفتند سوی کعبه باز#مانده جان در سوختن،تن در گدازS}(منطق الطیر،1383:ب 1459)یکی از یاران خاصّ شیخ که هنگام عزیمت وی به روم،در سفر بوده است،از سفر برگشته،جویای شیخ میشود: {Sشیخ را در کعبه یاری چست بود#در ارادت دستاز کل شست بود#بود بس بیننده و بس راهبر#زو نبودی شیخ را آگاهتر#شیخ چون از کعبه شد سوی سفر#او نبود آن جایگه حاضر مگر#چون مرید شیخ باز آمد به جای#بود از شیخش تهی،خلوت،سرای#باز پرسید از مریدان حال شیخ#باز گفتندش همه احوال شیخS}(منطق الطیر،1383:ب 1462-1466)چون ماجرای عشق نفسانی پیر و مراد خویش را میشنود،میگوید: {Sشرمتان باد!آخر این یاری بود؟#حق گزاری و وفاداری بود؟S}(منطق الطیر،1383:ب 1477)یاران را بسیار ملامت میکند و میگوید به جای رها کردن پیر،میبایست به درگاه حق تعالیدست نیاز برمیداشتید تا شیخ را به شما باز دهد: {Sمرد گفت اکنون ازین خجلت چه سود#کار چون افتاد برخیزیم زود#لازم درگاه حق باشیم ما#در تظلم خاک میپاشیم ما...
(مرتضوی،1335،362-393،به نقل از:فیضی زاده،1365،84 و 85) استاد جلال ستاری در کتاب پژوهشی در قصۀ شیخ صنعان و دختر ترسا نیز بعد از آوردن اقوالدیگران در مورد داستان مورد بحث،تصریح میکند که بحثهای تاریخی در مورد این داستانبی فایده است و این که:«داستان بیش از آنکه واقعی باشد،رنگ و روی مثالی و اسطورهایدارد».