چکیده:
نام، یک علامت قراردادی است که هویت صاحب نام را در خود نهفته دارد. و نام گذاری، بی گمان صفت مشخصه یافرادی است که از یک زبان مشترک برای ایجاد ارتباط استفاده می کنند. انسان که اشرف مخلوقات و حیوان ناطق است، تنها موجود یاست که توانسته است با نامگذاری لر همه موجودات، آ«ها را بذون نیاز به حضور فیزیکی، در ذهن خود احضار کند. پس به همان سان که در اجتماعات انسانی و نیز کتابهای دینی چون قرآن، نامشناسی از اهمیت حیاتی برخوردار است؛ در ساحت داستان نویسی نیز که با خلق دنیاهای خیالی سر و کار دارد، نامگذاری با همه ی نوسانهای خود-از بی نامی تا انتخاب نامهای شاخص و معنادار برای شخصیتها-همواره از نظر کارایی و کارکردهای روایی، از ارکان اساسی در تحلیل ساختار یک داستان به شمار می رود. جایگاه نامها در رمان روزگار سپری شده ی دولت آبادی تا به آن حد است که بدون آشنایی با معنا و ماهیت آن نامها و خصوصیاتی که در روایت برای آنها آورده شده است، نمی توان به درک درستی از کلیت ماجرا رسید.
خلاصه ماشینی:
»(دولتآبادی،1373:347)شماری ازآدمها نیز که نقشی شبیه سیاهی لشکر دارند و بود و نبود آنها چندان تأثیری در سیر کلّی روایت وحوادث حسّاس آن ندارد از نامهای معمولی برخوردارند و حتّی اگر نام آنها نیز معنادار باشدبیشتر اتّفاقی است تا تعمّدی.
نویسندهی داستان چه نامی برای شخصیّت خود انتخاب کرده باشد و چه نکردهباشد،خواننده برای آن شخصیّت با نام یا بینام،از طریق توصیفهایی که نویسنده در داستانآورده است مجموعهای از مشخصههای معنایی در ذهن خود تصویر و تجسّم میکند و به همانترتیبی که داستان به پیش میرود آن شخصیّت نیز هویّت عینی خود را به دست میآورد.
وقتی داستان از پیرنگ ذهنی-روانی برخوردار باشد که روزگار سپریشده نیز یکی از نمونههایآن است،روایتشکنی جزئی از خصوصیات ذاتی در داستان میشود و دیگر آن بافت موسوم داستانهای سنتی و حتّی مدرنیستی که داستانگویی اساس روایت را تشکیل میداد،جای خود رابه نظم زمانپریش و ساختارهای روایتستیزانه میدهد.
نامهای طولانی و چند پارهای:حاج خلیفه علیشاد چالنگ،صنوبر نان برگ گل دلایل نامگذاریهای مختلف -نامها،نمایندهی بعضی از خصوصیات صاحبان خود هستند و پیشاپیش و در طول ماجراهمواره آنها را به خواننده القا میکنند و در سیر روایت نیز به تأیید و تثبیت آن مفاهیم در ذهنمخاطب میپردازند و پس از پایان داستان،در حکم کلید واژههایی برای تداعی واقعیّتهایداستانی در یادها به شمار میروند.
»(علایی،1373:65) کلیدر نیز نام یک کوه است و خود دولتآبادی میگوید معنای خاصی ندارد و در همانحال بر این اعتقاد است که میتواند دلالت ضمنی بر سختی،بلندی،فراز،بالایی و استواری و نیزخاک،بودم،منطقه و کشور داشته باشد.