چکیده:
تلاشهای علمی و فکری معتزله پیرامون علوم و معارف قرآن مورد بررسی و نقد قرار گرفته است. معتزله از اوایل قرن دوّم به دست واصل بن عطاء شکل گرفت. معتزلیان، مسائل قرآنی را در ضمن اصل »عدل« یکی از اصول مذهب خود، قابل طرح میدانند. زیرا بر این باورند که قرآن فعلی است از افعال خدا و بحث درباره افعال خدا در اصل »عدل« مطرح است. توجّه بیش از حد معتزلیان به عقل باعث شد تا دست آنان از بسیاری روایات و احادیث کوتاه شود و چون در مناظرات با مخالفان، دلیل عقلی کارگر نمیافتاد و نیاز به دلیل نقلی بود، ناگزیر، قرآن به عنوان مهمترین تکیهگاه معتزله مورد استناد آنان قرار میگرفت. نویسنده در ادامه به تاریخچه تفسیر و مفسّران معتزله پرداخته و از واصل بن عطاء (131 ه .ق.( بنیانگذار فرقه معتزله و از مفسّران بزرگ مدرسه عراق - تا علی بن محمد بن احمد بن هارون العمرانی الخوارزمی الحنفی (560 ه .ق.( - شاگرد زمخشری - تالیفات قرآنی معتزلیان را معرفی کرده است.
خلاصه ماشینی:
از وی، درموضوع قرآن کتابی با نام(معانی القرآن) برجای مانده و به نظر می آید، این کتاب را در راستای باورها و عقاید معتزله و توجیه اندیشه های آنان به رشته تحریر در آورده باشد.
او که از شاگردان عمرو بن عبید بود وبا استاد خود مناظراتی نیز داشت، علاوه بر تفسیر، به نگارش کتابی بزرگ در تفسیر قرآن پرداخت.
31 پس از ابوعلی جبائی، شاگرد برجسته او، محمد بن یزید الواسطی، که ازمتکلمان بغداد بود، به تفسیر قرآن پرداخت واز خود کتابی درباره اعجاز قرآن به نام: اعجازالقرآن فی نظمه و تألیفه به جای گذارد.
ابوبکر احمد بن علی معجور الأحشاد (م: 326) از دیگر مفسران و پرهیزکاران وزاهدان معتزله است که در اوایل قرن چهارم تفسیر می گفت.
کتاب تفسیری عبدالجبار، المحیط نام دارد که در یک صد مجلد نگاشته شده است وبعید به نظر می رسد این کتاب را قاضی از تفسیر اشعری اقتباس کرده باشد، زیرا قاضی عبدالجبار که پیش از آن اشعری بود و سپس معتزلی شد، از مخالفان سرسخت اشعری به شمار آمده و دیدگاهها ونظریات تفسیری اشعری برای او ناپذیرفتنی بوده است وعلاوه برآن، تفسیر اشعری سوزانده شد.
49 علی بن محمد بن حبیب بصری معروف به ابوالحسن ماوردی(م: 450) از مفسران معتزله است که در نیمه نخست قرن پنجم در بغداد به تدریس و نگارش تفسیر می پرداخت.
عسقلانی، لسان المیزان، 3/427؛ ابن ندیم، الفهرست/ 313؛ معتزلی، فرق و طبقات المعتزله/ 56.
ابن خلکان، وفیات الاعیان، 4/ 312؛ عسقلانی، لسان المیزان، 5/ 378، داوودی،محمد، طبقات المفسرین، (بیروت، دارالکتب العلمیة)، 2/ 256.
ابن ندیم، الفهرست/ 320؛ داوودی، طبقات المفسرین، 2/ 275؛ عسقلانی، لسان المیزان، 5/172.