خلاصه ماشینی:
"در این میان،پدر فریدون به دست ضحاک از بین میرود و پیش از آنکهضحاک از ماجرای گاو باخبر شود،مادر فرزند را به البرزکوهمیبرد و مراقبت از او را به مرد پاکدینی میسپارد و پساز این ماجرا،ضحاک گاو را نیز میکشد و به جستوجویفریدون میشتابد اما او را نمییابد: (به تصویر صفحه مراجعه شود)144-{Sخبر شد به ضحاک بد روزگار#از آن گاو برمایه و مرغزارS}145-{Sبیامد از آن کینه چون پیل مست#مران گاو برمایه را کرد پستS}147-{Sسبک سوی خان فریدون شتافت#فراوان پژوهید و کس را نیافتS}(فردوسی،1376:59/1) فریدون که به شانزده سالگی میرسد،از کوه البرز به سویمادر میآید و از او نام و نشان پدر را میپرسد و مادر او را آگاهمیکند که پدر و گاو برمایه به دست ضحاک ازبین رفتهاند وبدین ترتیب فریدون کینهی ضحاک را بهدل میگیرد: 172-{Sفریدون چو بشنید بگشاد گوش#ز گفتار مادر برآمد به جوشS}174-{Sچنین داد پاسخ به مادر که شیر#نگردد مگر ز آزمایش دلیرS}176-{Sبپویم به فرمان یزدان پاک#برآرم ز ایوان ضحاک خاکS}(همان،61)تا اینکه سرانجام به کمک کاوهی آهنگر،ضحاک را از تختشاهی به زیر میکشد و او را در کوه دماوند زندانی میکندو شهرناز و ارنواز(دختران جمشید)را که به دست ضحاکاسیر شده بودند،آزاد میکند.
میان ضحاک وتیفوئوس نیز مشابهتهایی به چشم میخورد که از جملهیآنها به این موارد میتوان اشاره کرد:هر دو ترسناکترینموجودی هستند که برای نابودی جهان آفریده شدهاند؛بدنهر دو موجود پر از موجودات مضر و خطرناک است و هر دوموجود بر روی سر یا شانههای خود مار یا اژدها دارند؛هر دوموجود در اولین حملهی خود پیروزند و اما در نهایت شکستمیخورند و در کوه به بند کشیده میشوند."