چکیده:
مدح و ستایش از اغراض اصلی شعر فارسی است. این نوع ادبی در مسیر تکامل خود از گذشتههای دور تا امروز تاثیری پر رنگ بر صفحه شعر شاعران داشته است. مسعود سعد سلمان، شاعر بزرگ قرن پنجم و اوایل قرن ششم هجری، اگرچه عمده شهرتش به سبب سرودن حبسیه است اما قسمت اعظم دیوانش به قصاید مدحی اختصاص دارد. او در اشعار مدحی خود به ستایش صاحبان قدرت و شاعران معاصر خویش پرداخته و با معیارهای خاص خود آنها را یا به دلیل فضایل واقعی ستوده و یا با هدف ترغیب به فضایل و نهی از رذایل مورد ستایش قرار داده است. این مقاله سعی دارد با آوردن مقدماتی در موضوع مدح و تبیین زمینه تاریخی و ادبی عصر شاعر به ارائه توضیح و تفسیر اشعار مدحی مسعود سعد بپردازد. به امید آن که گوشهای از کلیت هنری این گونه اشعار روشن شود
خلاصه ماشینی:
"نمونههایی از فضیلتهای مورد ستایش برای ممدوح: در وصف هیبت و شکوه ممدوح: وان که صدر ملک او را هست از گردون،سریر وان که صدر ملک او را هست از گردون،سریر (مسعود سعد سلمان،1364:400) در وصف سخاوت ممدوح: چون مهر بینفاق کنی در جهان نظر#چون ابر بیدریغ دهی ابر را گوا اقرار کرد مال به وجود تو و بس است#در کف تو گواه و دو باید همی گوا (همان:25) مسعود برای تصرف در نفوس ممدوح به قصد تحریک سخاوت،او را وارسته میداند: گر کل این جهان را یک موهبت کنی#طبع تور ا نباشد زان موهبت ندم (همان:461) شاعر،جنگاوری و شریعتدوستی ممدوح را،که اساس ثبات حکومت غزنویان است،میستاید: وز کارزار هیچ نیاسود یک زمان#تا کرد کارزارش بر کفر کار،زار ننهاد روز و شب ز کف آن بیقرار تیغ#تا کار دین نداد به هندوستان قرار (همان:259) دو صفتی که مسعود بارها در یک بیت به همراه هم میآورد،سخاوت و شجاعت ممدوح است: شهی که هست کف و تیغ او به بزم و به رزم#چو بحر گوهر موج و چو ابر صاعقه بار (همان:199) شاعر گراهی صفات متعددی را به زیبایی با آرایه تنسیق صفات بیان میدارد: ظهیر دولت و دین بو المظفر ابراهیم#نصیر ملت حق پادشاه گیتی دار زمانه عزم و قضا قوت و قدر قدرت#ستاره رتبت و خورشید رای و چرخ آثار زمین توان و هوا صفوت و اثیر نهیب#سپهر مکنت و دریا نوال و کوه وقار (همان:210) مسعود در ستایشهایی که از شاعران معاصر خویش کرده،فضل و هنر و سخنوری آنها را ستوده است: درباره راشدی شاعر میگوید: ز شعر اوست همه شعرهای عالم#چنانکه هست همه صرفها ز مصدر چو نثر او نبود نثر پر معانی#چو نظم او نبود نظم روحپرور (همان:386) و خطاب به محمد خطیبی: محمد ای به جهان عین فضل و ذات هنر#تویی اگر بود از فضل و از هنر پیکر#چ تو را خطیبی خوانند شاید و زیبد#که تو فصیح خطیبی به نظم و نثر اندر (همان:346) 2-4-دلایل مسعود سعد برای مدح جبر سیاسی حاکم بر جامعه،که همواره سایهاش بر سر تاریخ ما گسترده بوده است،به قشر صاحب اندیشه و از جمله شاعران فرصت و مجال نداد تا طعم اختیار و اراده را بچشند؛ازاینروست که شاعر،مابین آموختههای تئوریک خود درباره اختیار و اراده از یک سو و واقعیتهای سیاسی جامعه از سوی دیگر دچار تناقض و مشکل میشد و میان این دو مقوله(ارده فردی و جبر سیاست)آن کفهای را که سنگینتر بود مبرمیگزید و این کفه،به شهادت تاریخ،همواره سیاست حاکم بوده است."