چکیده:
«فهم علم اجتماعی»... این نامی است که در ابتدا تصورات مختلفی را به ذهن متبادر می کند و از جمله این که شاید نامی مناسب کتاب مبانی علم اجتماعی و راهنمایی برای دانشجویانی مبتدی باشد که تازه با مقوله ای تحت این نام آشنا می شوند، یعنی نویسنده به شکلی قصد تعیین چیستی علم اجتماعی و سپس پرداختن به موارد دیگری از این علم را در سر دارد؛ اما قضیه دقیقا چیز دیگری است. اتفاقا این کتاب برای کسانی نوشته شده که حداقلی از آشنایی با مکاتب فکری و نظری موجود در علم اجتماعی را دارا هستند و اندیشه های مطرح در این مکاتب را تا حدی درک می کنند، چرا که اولین آشنایی های دانشجویان با رویکرد هر یک از مکاتب نظری نسبت به علم، به طورکلی و علم اجتماعی، به طورخاص؛ حاکی از پراکنش نظرات و اختلافاتی جدی است که رسیدن به نوعی تفاهم را دشوار و در مواردی ناممکن جلوه می دهد و این همان چیزی است که موجب موضع گیری راجر تریگ ، رئیس کمیسیون ملی فلسفه و استاد فلسفه در دانشگاه وارویک انگلستان، و پرداختن او به موضوعی چون فهم علم اجتماعی شده است.
خلاصه ماشینی:
"اما او خود از کدام منظر فلسفی به پرسشهایی که در کتاب مطرح کرده،پاسخ داده است؟ به نظر میرسد که به گمان او نزاع اصلی در فلسفه علوم اجتماعی مابین دو فلسفه است:یکی فلسفه اثباتگرایانه که با تجربهگرایی قرابت دارد و بر مفاهیمی مانند تجربه،عقل،عینیت و واقعیت اجتماعی تکیه میکند و در مقابل فلسفه پست مدرنیستی که دقیقا در نقطه مقابل این دیدگاه واقع شده و هدف نفی موفقیتهای بلندی را در سر دارد که فلسفه پوزیتیویستی گمان میکرد بدانها دست یافته است.
همچنین تریگ در جایی برای مطالعه دین از در پرانتز نهادن حقیقت سخن میگوید و معتقد است در غیر این صورت،مباحث جامعهشناسی دین به گفتگوهای بیپایان درباره وجود خداوند بدل میشود و در جایی دیگر از علوم اجتماعی میخواهد که بحث از حقیقت را از دستور کار خود خارج نکرده و درباره آن صحبت کنند و در عین حال،هیچ دستورالعمل یا راهنماییایی درباره نحوه بحث علوم اجماعی از مقوله حقیقت به دست نمیدهد و نیز خود در هیچ جای کتاب از هیچ حقیقتی بحث به میان نمیآورد.
به هر حال به نظر میرسد پروژه کلی تریگ در کتاب فهم علم اجتماعی،تعریف علم اجمتاعی به گونهای است که در عین دفاع از حیثیت علمی این علوم به طور کلی،آنها را از سقوط در پرتگاه نسبیگراییای که روایت علوم اجتماعی را با انواع روایتهای دیگر علوم فیزیکی،افسانهها، رمانها،روایتهای دینی و خرافی و سایر اشکال روایت جهان برابر و همارز میکند،دور نگه دارد و شأنی ویژه و ممتاز برای محقق این علوم فراهم کند که به کمک آن بتواند از روایت کنشگران فراتر رفته و جامعه را بسان کلی قابل تحلیل در نظر گیرد."