چکیده:
هدف:هدف این پژوهش،بررسی ارتباط فرایند چندمعنایی یکی از افعال سادهء فارسی با عوامل شناختی است.پژوهش حاضر این فرضیه را بررسی کرده است که چندمعنایی به عنوان فرایندی زبانی که طی آن یک عنصر واژگانی(در اینجا یک فعل ساده)چندین معنای مختلف مییابد،رخدادی تصادفی نبوده،بلکه اساس آن قوای شناختی است و تفاوتهای روش شناختی بررسی معنایی واژگان تأثیر میگذارد.روش:این پژوهش با توجه به هدف،یک تحقیق نظری و براساس جمعآوری دادهها،یک تحقیق توصیفی(غیر آزمایشگاهی)و پسرویدادی(علی-مقایسهای)است.نمونههای پژوهش بهطور تصادفی از آثار کلاسیک،نو و زبان محاوره جمعآوری شدند.یافتهها:از ویژگیهای نظام فعلی زبان فارسی،تعداد بسیار محدود افعال ساده(تقریبا 115 ت 130)است،درحالیکه زبانهایی مثل انگلیسی و فرانسه ایننوع افعال بسیار زیادند.چندمعنایی یا واقع وجود چندین معنی برای یک عنصر واژگانی،جانشین مناسبی برای جبران این کمبود میباشد.در این پژوهش،چندمعنایی فعل سادهء«افتادن»براساس مفاهیمی چون مقولهبندی،نمونهء نخستین،طرحوارههای تصوری و مقولههای شعاعی(مبنی اساسی در زبانشناسی شناختی)بررسی میشود.نتیجهگیری: پس از بررسی نمونهها،فرضیه تأیید و نشان داده شد که گرایشها و تجارب جسمانی و مادی بشر بر چگونگی مفهومسازی و درک او از افعال چندمعنایی تأثیر میگذارد.همچنین،معلوم شد که بهتری کاربرد نمونهء نخستین،در چندمعنایی است و روابط معنایی در یک واژه رابطهای مدرج(و نه مطلق)میباشد.
خلاصه ماشینی:
"پژوهش حاضر این فرضیه را بررسی کرده است که چندمعنایی به عنوان فرایندی زبانی که طی آن یک عنصر واژگانی(در اینجا یک فعل ساده)چندین معنای مختلف مییابد،رخدادی تصادفی نبوده،بلکه اساس آن قوای شناختی است و تفاوتهای روش شناختی بررسی معنایی واژگان تأثیر میگذارد.
این مسأله با ارائهء شوادی از آثار کلاسیک ادب فارسی و همچنین زبان فارسی رایج،روشن شده و نشان داده میشود که بین قوای شناختی فرد و معانی افعال زبانی و ارتباطی قوی وجود دارد.
بر اساس این دیدگاه سنتی،اگر عنصری یکی از شرایط تعریف شده برای تعلق به مقولهای را نداشته باشد،طبعا بهآن مقوله تعلق ندارد،درحالیکه در مدل مقولهبندی که قبلا توضیح داده شد، براساس نمونهء نخستین،تعلق به مقولهای خاص،پدیدهای مدرج است و نه مطلق؛یعنی اینگونه نیست که عنصری به مقولهای تعلق داشته یا نداشته باشد،بلکه آن عنصر میتواند به نمونهء نخستین نزدیکتر و شبیهتر باشد یا نباشد.
شکل 3 نشان میدهد که فعل«افتادن»در معنای اصلی خود طرحوارهء نخستین در نظر گرفته شده است و به همین با مرز مشخص اولیه است؛اما لایههای بعدی،بهترتیب طرحوارهها و فضاهای ذهنی مختلفی هستند که به تدریج به دلیل گسترش و بسط معنایی فعل از معنای اصلی واژه دورتر و دورتر میشوند،لذا خط جدا کنندهء آنها با خطی ناپیوسته نشان داده شده است.
پس از بررسی چند نمونه از معانی مختلف فعل سادهء«افتادن»که نگارنده 08 معنی برای آن یافته است، موارد زیر مشخص شد: 1-چندمعنایی که فرایندی زبانی است و طی آنیک عنصر واژگانی دارای چندین معنای مختلف میگردد، تصادفی نبوده و برپایهء تجارب ما از مفاهیم مختلف صورت میگیرد."