چکیده:
مؤلف در این نوشتار به تبیین رهیافت هستیشناختی به دموکراسی بر اساس دو اصل مهم آن، یعنی اصل خودآیینی یا خودمختاری و اصل گفتگو پرداخته است و نشان داده که افراد شاخص در این رویکرد با رد جمع بین دین و دموکراسی، قائل به عدم امکان مردمسالاری دینی هستند. با توجه به این نظریه، مؤلف به نقد مبانی انسانشناختی و معرفتشناختی این نظریه پرداخته و سپس با نقد اصول حاکم بر آن، نشان داده است که بر خلاف نظریه مذکور، حتی با تعاریف و دیدگاههای غربی نیز میتوان دین را با مردم سالاری جمع کرد و به نظریه مردمسالاری دینی معتقد شد.
In this article the author clarifies his epistemological approach to democracy based on its two crucial principles namely autonomy and dialogue. He has demonstrated that distinguished scholars of this approach deny the integration of religion and democracy and believe in the impossibility of religious democracy. Given this theory, the author has criticized humanological and epistemological foundations of this theory and by criticizing its governing principles he has demonstrated that contrary to this theory, it is quite feasible to integrate religion and democracy even with western definitions and viewpoints.
خلاصه ماشینی:
توضیح اینکه، در دموکراسی به شکل گفتهشده از این جهت که به همه افراد و اندیشهها با گرایشهای مختلف اجازه بروز و ظهور داده میشود فردیت و تفاوت انسانها حفظ شده است، اما از آن جهت که دموکراسی با رهیافت هستیشناختی مستلزم جزمیت و اصرار نداشتن بر باورها و اعتقادات فردی متنوع و متکثر است، نهتنها فردیت و تفاوت انسانها را حفظ نمیکند، بلکه بهنوعی ناقض فردیت و تفاوتهای انسانهاست؛ زیرا وقتی فرد دموکرات کسی است که باید به دلیل جمع و در قالب گفتگو حاضر به مصالحه باشد و از عقاید شخصی و فردی خود صرفنظر کند و بر همین معیار و مبنا همه به یک نتیجه واحد و مشترک برسند، این یعنی ذبح فردیت و تفاوت افراد در تصمیم مشترک و جمعی.
نتیجه با توجه به آنچه گذشت، میتوان گفت رهیافت هستیشناختی به دموکراسی مبتنی بر دو اصل خودآیینی و گفتگو است و بر همین اساس، قائلین به این نوع دموکراسی مخالف نظریه مردمسالاری دینی و امکان تحقق آن هستند؛ زیرا مردمسالاری دینی بهمعنای حضور دین در مسائل سیاسی و اجتماعی مانع خودآیینی انسان و گفتگویی بودن اوست.
بهعنوان نمونه، در رابطه با بحث حفظ تفاوت و فردیت ـ بهعنوان یکی از مسائل مهم در دموکراسی ـ باید گفت نهتنها امکان حفظ فردیت بهرغم اعتقاد به دین، وجود دارد، بلکه از این نظر که دموکراسی با رهیافت هستیشناختی مستلزم اصرار نداشتن بر باورها و اعتقادات فردی ـ که متنوع و متکثر هستند ـ میباشد، بهنوعی ناقض فردیت و تفاوتهای انسانهاست.