چکیده:
از دلایل اثبات تولد و وجود حضرت حجۀ بن الحسن العسکری( احادیثی است که شیعه و سنی به تواتر نقل کردهاند و بنابر آنها، پیامبر اعظم( به دوازده نفر بودن جانشینان خود تصریح کرده است. این احادیث را به اختصار احادیث دوازده امام (خلیفه) میگویند. البته برخی احادیث اهل تسنن و اکثر روایات شیعه افزون بر بیان تعداد جانشینان به اسامی، صفات و ویژگی آنان نیز پرداختهاند. شناساندن قائم دوازده جانشین و خبر از غیبت ایشان از مهمترین نکات به شمار میرود که در این روایات آمده است. این احادیث به دو گونه به تولد و وجود حضرت حجت( دلالت میکند: یکی به صورت عام یعنی استدلال به همان عدد دوازده که شیعه و سنی در آنباره همنظرند و دیگری با متن یعنی استدلال به نامها، صفتها و ویژگیهایی که در متن روایات آمده و امام دوازدهم را که همان قائم( است، مشخص و معین کرده است.احمد الکاتب که در پی انکار وجود حضرت حجۀ بن الحسن العسکری( است، شبهاتی دربارۀ احادیث دوازده امام( مطرح کرده است. برخی از شبهههای وی در دو شماره پیش بررسی و نقد شد.خلاصۀ شبهه1. بزرگان شیعه، در اعتقاد به دوازده امام بر کتاب سلیم بن قیس اعتماد کردهاند.2. کتاب سلیم را دو راوی ضعیف نقل کردهاند.3. شیخ مفید کتاب سلیم را تضعیف کرده است.4. اشکالهای زیدیه بر احادیث دوازده امام(.5. احادیث دوازده امام( دلالتی بر فرزند امام حسن عسکری( ندارد.خلاصه پاسخها1. این ادعا هم خلاف واقع است؛ زیرا بزرگان شیعه نود در صد روایت دوازده امام را از راه غیر سلیم نقل کردهاند؛2. مؤلفان شیعه بیش از سی طریق به سلیم دارند که این دو نفر تنها در سه طریق واقعند. لذا نقلشان اثری ندارند؛3. این برداشتی غلط از کلام ایشان است. تضعیفی که شیخ مفید کرده در مقام هشدار به مردم عادی است، نه تضعیف اصطلاحی؛4. شیخ صدوق همۀ اشکالهای زیدیه را پاسخ داده است، اما نویسنده هیچ اشارهای به آنها نکرده است؛این احادیث به دو گونه بر فرزند امام حسن عسکری( دلالت دارد: یکی به عموم و دیگری به متن.
خلاصه ماشینی:
"لذا پس از مرحوم کلینی، شیخ صدوق را نام میبرد و میگوید که کلینی در کتاب کافی بیش از هفده روایت نقل نکرده است و پنجاه سال بعد، صدوق آمد تا روایتها را به سی و اندی افزایش دهد، اما به مرحوم نعمانی که شاگرد مرحوم کلینی و پیشتر از شیخ صدوق است، هیچ اشارهای نمیکند، در حالی که وی بیش از شصت حدیث از شیعه و اهل تسنن 186 در موضوع دوازده امام آورده و یاد آورده که: و الروایات فی هذا المعنی من طرق العامة کثیرة تدل علی أن رسول الله( یذکر الاثنی عشر و أنهم خلفاؤه.
و روی محمد بن یعقوب بسندین صحیحین، و بسند آخر عن أبان بن أبیعیاش، عن سلیم بن قیس الهلالی، قال سمعت عبد الله بن جعفر الطیار یقول: کنا عند معاویة أنا و الحسن و الحسین( و عبد الله بن عباس و عمر ابن أم سلمة فجری بینی و بین معاویة کلام فقلت لمعاویة: سمعت رسول الله( یقول: أنا أولی بالمؤمنین من أنفسهم ثم أخی علی بن أبیطالب( أولی بالمؤمنین من أنفسهم فإذا استشهد علی فالحسن بن علی أولی بالمؤمنین من أنفسهم ثم ابنی الحسین من بعده أولی بالمؤمنین من أنفسهم فإذا استشهد فابنه علی بن الحسین أولی بالمؤمنین من أنفسهم و ستدرکه یا علی ثم ابنه محمد بن علی أو بالمؤمنین من أنفسهم ثم تکملة اثنی عشر إماما تسعة من ولد الحسین (إلی أن قال) قال سلیم: و قد سمعت ذلک من سلمان و أبیذر و المقداد و ذکروا أنهم سمعوا ذلک من رسول الله( (الکافی: الجزء 1، کتاب الحجة4، باب ما جاء فی الاثنی عشر و النص علیهم(، 126، الحدیث 4)."