چکیده:
مکتب ادبی واقع گرایی (رئالیسم) در طول پیدایش، شکل گیری و تحول خود، به جایگاه واقعیت در آثار ادبی پرداخته است. برخی از ویژگیهای این مکتب ادبی ناظر بر محتوای آثار داستانی و بعضی دیگر از این ویژگیها مانند پرداختن به جزئیات و پیوند میان صحنه آرایی و شخصیت پردازی ناظر بر ساختار و تکنیکهای داستان پردازی است؛ هر داستان پرداز، با انتخاب نوع عناصر روایی خاص در پیشبرد روایت خویش، از الگویی خاص در ایجاد سبک روایی داستان خویش سود می جوید و به این ترتیب همه عناصر روایی را در کنار هم و بر روی زنجیره ای از حوادث به خدمت داستان در می آورد. با پیوند میان واقعگرایی و تکنیکهای روایی خاص در داستان سبکی از روایت شکل گرفت که «روایت واقعگرا» نامیده شد. این سبک روایی، پس از ورود مکتب رئالیسم در ایران، از سوی داستان پردازان ایرانی نیز مورد استقبال قرار گرفت. ابراهیم گلستان نویسنده و فیلمساز نامدار، از جمله کسانی است که با تاثیرپذیری از ادبیات داستانی آمریکا، بویژه آثار ویلیام فاکنر توانسته است با هنرمندی و مهارت در پردازش ساختار به چنین سبکی در آثار داستانی خود دست یابد. در این مقاله پس از مقدماتی درباب پیدایش علم روایت شناسی، ذکر تعاریفی از ساختار روایی داستان، پیدایش و تحول رئالیسم در غرب و ایران، پیوند این دو مقوله ساختاری و محتوایی را با بررسی ویژگیهای سبک «روایت واقعگرا» تبیین خواهیم کرد و نمود این گونه روایی را در تحلیل برخی از آثار داستانی ابراهیم گلستان با ذکر نمونه و شاهد نشان خواهیم داد.
خلاصه ماشینی:
"برخی از ویژگیهای این مکتب ادبی ناظر برمحتوای آثار داستانی و بعضی دیگر از اینویژگیها مانند پرداختن به جزئیات و پیوند میان صحنهآرایی و شخصیت پردازی ناظر برساختار وتکنیکهای داستانپردازی است؛هرداستانپرداز،با انتخاب نوع عناصر روایی خاص در پیشبرد روایتخویش،از الگویی خاص در ایجاد سبک روایی داستان خویشسود میجوید و به این ترتیب همۀ عناصرروایی را در کنار هم و برروی زنجیرهای از حوادث به خدمت داستان در میآورد.
انعکاس واقعیتهای اجتماعی و زندگی مردم عادی که از اصول مکتب رئالیسم غربی بود،درآثار داستانی دورۀ مشروطه قابل ردیابی است4اما گرایشهای واقعگرایانه در روزگار پیش ازمشروطیت،در زمان ناصر الدین شاه قاجار و از طریق ترجمۀ آثار داستان غربی در دارلفنون درایران ایجاد شده بود.
(گلستان الف 1387:261)مطالعۀآثار داستاننویس مورد نظر،«آب و هوای محیط»روزگار او و نیز«صفات و رفتار اساسی»آدمهای آن محیط را برما آشکار میسازد(همان:235)و از آنجا که وی انسانی حساس و دقیقنسبت به اطراف خود است معایب،تناقضها و زشتیها را میبیند،رنجیده خاطر میشود و آنها رادر داستانهایش انعکاس میدهد و قصد دارد همگان را،نسبت به این بلایای فراگیر آگاه سازد.
»(گلستان،1387،ج،ص 40) 3-پیوند شخصیتپردازی و صحنهآرایی: چنانکه گفتیم،از دیگر ویژگیهای روایت واقعگرا ارتباط بین شخصیتپردازی و صحنهپردازی درداستان است؛بدین معنا که اجزای صحنه یا میتواند گویای حالات و ویژگیهای شخصیتها باشد(رابطۀ قیاسی)و یا میتواند علت و معلول اعمال و رفتار شخصیتها باشد(رابطۀ علی)؛که درداستانهای گلستان نمونههایی از آن دیده میشود؛برای مثال در داستان«آذر،ماه آخر پاییز»،توصیف شبی که باد و باران همراه هم شدهاند و نیز صحنهای که نوحۀ دستههای عزاداری بهگوش میرسد با حال پریشان و ترسان راوی داستان هماهنگی دارد(رابطۀ قیاسی)."